یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 23 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

بلاغت.
[ ب َ غ َ ]
(از ع ، اِ)
بلاغة.
چیره زبانی.
فصاحت.
شیوا سخنی.
زبان آوری.
در اصطلاح معانی بیان،
رسیدن به مرتبۀ منتهای کمال
در ایراد کلام
به رعایت مقتضای حال
و آوردن کلام مطابق اقتضای مقام به شرط فصاحت.

شنبه 23 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

درایة.
[ دِ ی َ ]
(ع مص)
دانستن.
دانستن چیزی را، یا دانستن به نوعی از حیله.
دری . دریة . دریان .
|| درایت . درایه . علم به چیزی ، وگویند علم به چیزی با تکلف و حیله .دانش.
|| (اصطلاح فلسفی) معرفتی که حاصل می شود به نوعی از حیلت که تقدیم مقدمات و استعمال رویت باشد.
|| (اصطلاح شرعی) علم درایه یا علم درایة الحدیث ، اصول علم فقه است .
علم فقه و اصول فقه.
علم اصول حدیث است .
علمی است که از معنی مفهوم ازالفاظ حدیث و از مراد و مقصود آنها بحث می کند، و آن بر قواعد عربی و ضوابط شریعت استوار است و موضوع آن احادیث رسول اکرم (ص) است از جهت دلالت آنها بر معنی مفهوم یا مراد، و غایت آن تحلّی به آداب نبوی و تخلّی از اموری است که آنها را ناپسند داشته و نهی نموده است، و مبادی آن کلیۀ علوم عربی است و معرفت قصص و اخبار متعلق به رسول اکرم (ص) و معرفت اصلین و فقه و غیره است .
علمی است که درآن بحث می شود از متن حدیث و سند آن و طرق آن از صحیح و سقیم و علیل، و آنچه مورد لزوم است؛ تا مقبول ازمردود آن شناخته شود، و یا علمی است که در آن بحث می شود از سند حدیث و متن آن و کیفیت تحمل آن و آداب نقل آن .
موضوع درایه راوی (روایت کننده) و مروی (حدیث روایت شده) است ، و غایت آن معرفت به احادیث مردوده برای اجتناب از آنها است.
-
کتب درایه ;
کتابهایی که درآن اقسام احادیث و اخبار و اصطلاحات محدثین را گرد کنند.

شنبه 23 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

شاذّ.
[ شاذذ]
(ع ص)
نادر. (منتهی الأَرَب).
کمیاب . دیریاب . دشواریاب . تنگ یاب . عزیز. منفرد. (اقرب الموارد).
ج ، شَواذّ. (اقرب الموارد).
قلیل . اندک و کم عدد از مردم . (منتهی الارب).
ج ، شُذّاذ. (اقرب الموارد).
|| تنها مانده . (غیاث).
جداشده . (آنندراج).
تنها و غریب . (منتهی الارب).
بیگانه از قبیله . (اقرب الموارد).
ج ، شُذّاذ.
|| پراکنده . (منتهی الارب).
متفرق . (اقرب الموارد).
ج ، شُذّان . [ ش ُ ذ ذ ].
|| متفرد. (اقرب الموارد).
مقابل مطرد.

||
(اصطلاح صرف) به اصطلاح صرفیان لفظی که خلاف «قیاس» بود، یعنی مطابق قوانین و قواعد کلّیّه نباشد. (غیاث) (آنندراج).
نزد علمای صرف و نحو عبارت است از آنچه مخالف «قیاس» باشد فراوان استعمال شود یا اندک . (کشاف اصطلاحات الفنون) (تعریفات).
و آنچه استعمالش اندک بود «نادر» خوانند، مخالف قیاس باشد یا نه . (کشاف اصطلاحات الفنون).
ودر بحر المواج آمده است که کلامِ وارد قبل از وضع قواعد نحوی اگر خلاف قاعدۀ کلّی یا قول جمهور باشد «شاذ» است به خلاف کلامِ وارد بعد از وضع قواعد نحوی که اگر خلاف قاعدۀ کلّی باشد «ممنوع» و اگر خلاف قول جمهور باشد «شاذّ» نامند. (کشاف اصطلاحات الفنون).
«شاذّ» دو نوع است «مقبول» و «مردود». «مقبول» آن است که مخالف «قیاس» و در نزد فصیحان و بلیغان پذیرفته بود و «مردود» آنکه پذیرفته نبود و فرق میان «شاذّ» و «نادر» و «ضعیف» آنکه «شاذّ» در سخنِ عرب فراوان است لیکن بخلاف «قیاس» است و «نادر» آنکه اندک و مطابق «قیاس» است و «ضعیف» آنکه حکمش به ثبوت نرسیده باشد. (تعریفات).
|| و در علم حدیث و اصطلاح درایه عبارت است از حدیثی که عُدول روایت کنند بر خلاف آنچه دیگران روایت کرده باشند. (نفائس الفنون).
در کشاف اصطلاحات الفنون آمده است : «شاذّ» نزد محدّثان حدیثی است که راوی آن مقبول بود و روایتش خلاف روایت کسی باشد اولی از وی ، که آن را معتمد خوانند، و گویند «شاذّ» آن است که راوی آن ثقه باشد اما در قول خود مخالف جماعت ثقات بود به زیادتی یا نقصانی . جلیلی و حفاظ حدیث بر آنند که «شاذّ» آن است که تنها یک سند داشته باشد، ثقه بود یا نه ، و آنچه از جز ثقه بود متروک است و آنچه از ثقه بود در آن توقف کنند و به آن احتجاج نکنند. و در حواشی شرح نخبه آمده است که «شاذّ» را تفسیرها است :
اوّل آنچه قول راوی در آن خلاف قول کسی باشد راجح تر از وی.
دوم آنچه راوی آن مقبول باشد و قول او خلاف کسی باشد اولی از وی و مقبول اعمّ است از ثقه و صدوق که غیر از ثقه است.
سوم آنچه راوی آن ثقه باشد و روایت او خلاف روایت اوثق از وی. و این اخص از دوم است کما اینکه دوم اخص از اول است.
چهارم آنچه سوء حفظ لازمۀ راوی آن باشد در همۀ حالات او. پس اگر سوء حفظ عارضی باشد حدیث را «مختلط» نامند و مراد از سوء حفظ رجحان یافتن جانب اصابت است بر جانب غلط.
پنجم آنچه شیخی در آن متفرد بود.
ششم آنچه ثقه در آن متفرد بود و او را متابعی نباشد.
هفتم (و آن را شافعی گوید) آنچه ثقه روایت کرده باشد مخالف روایت مردم . (از کشّاف اصطلاحات الفنون).
و رجوع به حدیث و حدیث شاذّ و تقسیمات اخبار ذیل احمد بن موسی بن طاوس شود.
|| (اصطلاح علم قرائت) در اتقان آمده است که «شاذّ» در قرائت آن است که سندش صحیح نباشد مانند قرائت (ملک یوم الدین) به صیغۀ ماضی و منصوب آوردن (یوم) و قرائت (ایاک تُعبَدُ) به صیغۀ مخاطب مجهول. (از کشاف اصطلاحات الفنون).

پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

نَهجُ البَلاغَة

نام کتابی است مُشتمل بر خُطَب و مکاتیب و کلمات قِصار حضرت امام عليّ بن أبي طالب علیه السّلام، فراهم کردۀ سیّدِ رَضيّ رحمة الله علیه [وفات در  قرن 5 ه.ق]. بر این کتاب، شُروحی چند نوشته اند که معروف تر از همه شرح ابن أبي الحدید معتزليّ است.

پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

سیّدِ رَضيّ رحمة الله علیه

رضی.سید رضی. محمد بن ابی احمد حسین طاهر بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم مجاب بن امام موسی بن جعفر صادق (ع)، مکنی به ابوالحسن و ملقب به رضی و معروف به سید رضی و ذوالحسبین و شریف و شریف رضی، از بزرگان علمای شیعه برادر سید مرتضی علم الهدی و درعلم و اخلاق و تقوی بی نظیر بود. ابنُ خَلَّکان و ثعالبی وی را به فضل و فضیلت ستوده اند. از مناعت نفس او همین بس که صله های بیشمار پادشاهان آل بویه را نپذیرفت و وقتی که همۀ قرآن را در دورۀ تحصیل حفظ کرد استادش شیخ ابواسحاق طبری فقیه مالکی یک خانه بدو بخشید ازقبول آن نیز سرباز زد وی از ده سالگی به شعر گفتن پرداخت و اشعار زیر حاکی از علو همت و عزت نفس اوست :

اشـتــر الـعــز بـمـا بـیـع فـمـا الـعـز یـغــال
بالقصار الصفر و البیض او السمر العوانی
لـیس بـالـمغبـون عقلا مشتری عـزّ بـمــال
انــمــا یـدخـر الـمــال لـحــاجــات الـرجــال
والـفـتـی مـن جـعـل الامـوال اثـمان المعالی

سید رضی نحو را در کمتر از ده سالگی از ابن السیرافی نحوی فراگرفت. او را تألیفات عدیده ای است که از آن جمله است ١ - اخبار قضاة بغداد ٢ - انتخاب یا منتخب شعر ابن الحجاج ٣ - انشراح الصدر در منتخبات اشعار ٤ - تعلیق الایضاح که حاشیه ای بر ایضاح ابوعلی فارسی است ٥ - تعلیق خلاف الفقها ٦ - تفسیر القرآن ٧ - تلخیص البیان عن مجازات القرآن ٨ - حقایق التنزیل یا متشابه القرآن یا معانی القرآن که برخی آن را همان تفسیر القرآن فقرۀ ٦  دانند ٩ - دیوان شعر، که در مصر و بیروت و بمبئی چاپ شده است ١٠ - الرسائل، یا مادام بینه و بین ابی اسحاق الصابی در سه مجلد ١١ - الزیادات فی شعر ابی تمام ١٢ - مجازات الحدیث، یا مجازات الآثار یا مجازات النبویة ١٣ - مجازات القرآن یا تلخیص البیان ١٤ - نهج البلاغة، که نسبت تألیف آن به برادر سید رضی (سید مرتضی) اشتباه است. چه علاوه بر ذکر علمای فریقین خود سید نیز در مجازات النبویة و حقایق التأویل بدان تصریح کرده است و اینکه برخی از علمای سنت پاره ای از کلام نهج البلاغة را از علمای شیعه و برخی از خود سید رضی می دانند بدون دلیل و مغرضانه و ناصواب است. چه، اولاً : نجاشی متوفای ٤٥٠ ه.ق  و معاصر سید، در رجال خود صریحاً تألیف آن را به سید رضی نسبت داده. ثانیاً : عدالت و تقوا و امانت سید مانع از نسبت کذب به حضرت علی است. ثالثاً : قسمتی از مطالب این کتاب در کتاب کافی کلینی که سی سال پیش از ولادت سید رضی وفات نمود منقول است. رابعاً : بعضی از مطالب آن در کتاب ارشاد مفید که استاد خود سید رضی است آمده. خامساً : ابن ابی الحدید پس از نقد و بحث مفصل گفته است همۀ آن از حضرت علی (ع) است حتی خطبۀ شقشقیه. چه مدت درازی پیش از تولد سید که پدرش نیز وجود نداشته درکتب بعضی از علمای فریقین مندرج می باشد. ولادت سید در سال ٣٥٩ ه.ق و مرگ او روز یکشنبه ششم محرم یا صفر ٤٠٦ ه.ق و بقول بعضی ٤٠٤ ه.ق  در بغداد اتفاق افتاد و جنازه اش را در خانۀ خود در محلۀ کرخ بغداد به خاک سپردند. ولی برادرش سید مرتضی تاب دیدن جنازۀ برادر را نیاورد و به کاظمین رفت و وزیر اعظم فخرالملک و سایر وزراء در تشییع و تدفین او شرکت کردند.

پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

عَلَمُ الهُدی موسوي رحمة الله علیه

علی بن ابی احمد حسین طاهر بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفر الصادق (ع) علوی موسوی. مادرش نیز فاطمه دختر حسین بن احمد بن ناصر الحق بود. کنیۀ او ابوالقاسم، و لقبش علاوه بر علم الهدی، ثمانینی و ذوالثمانین و ابوالثمانین، و ذوالمجدین، و شریف و شریف مرتضی، و سید، و سید مرتضی است. لقب علم الهدی بدین سبب است که ابوسعید محمد بن حسین بن عبدالصمد وزیر القادر بالله عباسی (٤٢٢ - ٣٨١ ه.ق) در سال ٤٢٠ ه.ق بیمارشد و بیماری وی به طول انجامید تا آنکه امیرالمؤمنین (ع) را در خواب دید که به وی امر میکند به نزد علم الهدی برود تا برای او دعایی بخواند و شفا یابد، وزیر میپرسد علم الهدی کیست ؟ جواب میشنود علی بن حسین موسوی. پس وزیر بعد از بیدار شدن نامه ای با همین لقب به علی بن حسین مینویسد و التماس دعای صحت میکند. و بعد از بهبود جریان را به خلیفه نیز میگوید و خلیفه نیز وی را به قبول این لقب ملزم میگرداند. اما لقب ثمانینی از آن جهت است که اکثر منسوبات او بالغ بر هشتاد بود چنانکه هشتاد قریه داشته و هشتاد سال و هشت ماه (تقریباً) عمر کرده و بعد از وفات، هشتادهزار کتاب از مصنفات و محفوظات و مقروآت به جا گذاشته بود. و لقب ذوالمجدین بسبب مجدت علم و نسب بود و یا بسبب داشتن شرافت علم دینی و ریاست دنیوی با هم. وی از علمای بزرگ امامیه بود و در علوم عقلی و نقلی و ادبی و عربی و کلام و حکمت و نحو و لغت و فقه و اصول و تفسیر و حدیث و رجال و شعر و معانی شعر و خطابت دستی توانا داشت. علم الهدی مدت سی سال امیر حاجّ و حرمین و نقیب الاشراف و قاضی القضاة بود. علامۀ حلی در کتاب الخلاصة گوید که علم الهدی رکن امامیه و معلم آنها بود و مصنفات او از زمان خود تا زمان حاضر٦٩٣ ه.ق) مورد استفادۀ پیروان امامیه است. وی مردی کریم النفس و باشهامت بود و ثروتی بسیار نیز داشت چنانکه در سفر حجّ از بغداد تا مکه در ملک خود منزل کرد. و یک قریه نیز وقف کاغذ فقها کرده بود. و هشتاد تا یکصدهزار تومان از مال شخص خود میخواست به خلیفه بدهد تا مذهب شیعه را نیز رکن پنجم مذاهب رسمی به شمار آرند، ولی به علت عدم مساعدت شیعیان به این هدف نرسید. پس از وفات او کتابهای وی را بالغ بر سی هزار دینار قیمت کردند. شیخ مفید و خطیب ادیب ابن نباتة و شیخ حسین بن بابویه از استادان وی بودند. شیخ طوسی و قاضی ابن البراج و ابوالصلاح حلبی و ابوالفتح کراجکی و سلار بن عبدالعزیز دیلمی از شاگردان او به شمار میرفتند. ولادت او در اوایل غیبت کبری در ماه رجب سال ٣٥٥ ه.ق و وفاتش در روز یکشنبه ٢٥ ربیع الاول سال ٤٣٦ ه.ق در بغداد بود. و ظاهراً ابتدا در خانۀ خود در بغداد دفن شد و آنگاه جنازه اش به کربلا منتقل گردید. وی تألیفات بسیاری دارد که تقریباً در همۀ آنها مبتکر بوده و از پیشینیان تقلید نکرده است. از جملۀ تألیفات اوست ١ - احکام اهل الاَّخرة، که در حاشیۀ شرح رسائل آخوند خراسانی در تهران چاپ شده است ٢ - الامالی، که در محاضرات سید است و در هشتاد مجلس آنها را املا کرده از اینرو به أمالی سید مشهور است و آن را مجالس سید هم گویند، چنانکه نام اصلی آن را که غررالفرائد و دررالقلائد و یا دررالفوائد است نیز به غرر و درر تخفیف داده اند. این کتاب بارها در مصر و ایران چاپ شده است و نشانۀ تبحر علم الهدی در فقه و تفسیر وحدیث و شعر و لغز و فنون ادب است. کتاب مزبور مورد توجه عامه نیز بوده است ٣ - الانتصار فی ما انفردت به الامامیة، در فقه، و آن در بیان احکامی است که فرقۀ شیعه از طرف مخالفان بسبب خلاف اجماع بوده آنها مورد تشنیع بوده اند. و آن را برای عمیدالدین وزیر تألیف کرده و ثابت کرده است که شیعه در هر یک از این احکام دلیلی قاطع از کتاب و سنت در دست داشته و خلاف اجماع نیز نبوده است. این کتاب هم مستقلاً و هم به ضمیمۀ چندین کتاب دیگر بنام جوامع الفقه در ایران چاپ شده است. یک نسخۀ خطی آن نیز به شمارۀ ٢٣٠٢  در کتابخانۀ مدرسۀ سپهسالار تهران، و یک نسخۀ قدیمی در خزانۀ رضوی موجود است که تاریخ کتابت آن سال ٥٩٦ ه.ق است ٤ - الانصاف، که در رد صاحب بن عباد در موضوع تعصب داشتن جاحظ است ٥ - انقاذ البشر من الجبر و القدر، که در نجف به ضمیمۀ کتاب استقصاء النظر علامۀ حلی چاپ شده است ٦ - البرق فی علم الادب ٧ - تتبع الابیات التی تکلم علیها ابن جنی فی ابیات المتنبی ٨ - تفسیر آیۀ «قل تعالوا أتل ما حرم ربکم» (١٥١/٦) ٩ - تفسیر آیۀ «لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فی ما طعموا» (٩٣/٥) ١٠ - تفسیر آیۀ «لقد کرمنا بنی آدم » (٧٠/١٧) ١١ - تفسیر الخطبة الشقشقیة ١٢ - تفسیر سورة الفاتحة و قطعة من البقرة ١٣ - تفسیر القصیدة البائیة الحمیریة ١٤ - تفضیل الانبیاء علی الملائکة ١٥- تقریب الاصول، در علم کلام ١٦ - تنزیه الانبیاء و الائمة علیهم السلام، در تأویل آیات و اخباری که بحسب ظاهر دلالت بر وقوع معصیت از ایشان دارد. و این کتاب نیز حاکی از احاطۀ علمی مؤلف است ١٧ - جمل العقائد، یا جمل العلم و العمل ١٨ - جواب السؤال عن وجه تزویج امیر المؤمنین (ع) بنته من عمر ١٩ - جواب الملاحدة فی قِدَم العالم ٢٠ - حجیة الاجماع ٢١ - الحدود والحقائق ٢٢ - دررالفوائد، که همان امالی است ٢٣ - دیوان شعر، که دارای بیست هزار بیت است. در أمل الاَّمل آمده است که یک نسخه از دیوان اشعار سید را دیدم که نزد خودش قرائت شده و خط خودش هم بر روی آن بود و کمتر از ده هزار بیت داشت، و شاید آن منتخبی از دیوان سید بوده است ٢٤ - الذخیرة فی اصول الشریعة، در اصول فقه ٢٥ - الذریعة فی اصول الشریعة، نیز در اصول فقه ٢٦ - الرسالة الباهرة، و یا المسألة الباهرة فی العترة الطاهرة ٢٧ - الشافی ، در امامت ، و مشتمل بر رد قاضی عبدالجبار معتزلی است ٢٨ - شرح قصیدۀ ذهبیۀ حمیری، که همان تفسیر قصیدۀ بائیه است ٢٩ - الشهاب فی الشیب و الشباب، که در اسلامبول چاپ شده است ٣٠ - الشیب و الشباب، که همان الشهاب است ٣١ - الصرفة فی اعجاز القرآن، که در روضات الجنات به نام الطرفة فی ... آمده است و ظاهراً سهو کاتب است ٣٢ - الطیف و الخیال ٣٣ - غررالفرائد و دررالقلائد، مشهور به غرر و درر، که همان أمالی است ٣٤ - غیبت امام (ع) که در حاشیۀ شرح رسائل آخوند خراسانی چاپ شده است ٣٥ - الفصول المختارة من العیون و المحاسن، که منتخب دو کتاب عیون و محاسن مفید است ٣٦ - ما تفردت (یا انفردت) به الامامیة من المسائل الفقهیة، که ظاهراً همان الانتصار است ٣٧ - المجالس، که همان أمالی است ٣٨ - المحکم والمتشابه ٣٩ - المختصر، در اصول فقه ٤٠ - المرموق فی اوصاف البروق ٤١ - مسائل الآیات ٤٢ - مسائل الانفرادات ٤٣ - مسائل التباینات ٤٤ - المسائل الجرجانیة ٤٥ - المسائل الحلبیة الاولی و الاَّخرة ٤٦ - المسائل الخلاف، در اصول فقه ٤٧ - المسائل الدیلمیة ٤٨ - المسائل الرازیة ٤٩ - المسائل الرسیة ٥٠ - المسائل الصیداویة ٥١ - المسائل الطرابلسیة الاولی و الآخرة ٥٢ - المسائل الطوسیة ٥٣ - المسائل المصریة الاولی (یا القدیمة)، و الاخیرة ٥٤ - المسائل المفردات، در فقه ٥٥ - المسائل المفردات، در فنون متفرق، و محتوی حدود یکصد مسأله است ٥٦ - المسائل الموصلیة الاولی ، و الثانیة، والثالثة ٥٧ - مسائل میافارقین ٥٨ - المسائل الناصریة (یا الناصریات)، که در فقه است و آن شرح مسائل جد مؤلف، ناصر الحق است ٥٩ - المسألة الباهرة، که همان رسالۀ باهره است ٦٠ - المصباح، در فقه ٦١ - المقنع، در غیبت ٦٢ - الملخص، در اصول فقه ٦٣ - المنع من تفضیل الملائکة علی الانبیاء، که ظاهراً همان تفضیل الانبیاء علی الملائکة است ٦٤ - الناصریات، که همان المسائل الناصریة است ٦٥ - النقض علی ابن جنی فی الحکایة و المحکی ٦٦ - نکاح امیرالمؤمنین (ع) ابنته من عمر، که ظاهراً همان جواب السؤال عن وجه ... است.

پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

ابلیس.
[ ظاهراً از کلمۀ یونانیِ «دیــابــلــس» (
Diabolos) ]
لغویّون عرب آن را از مادّۀ «ابــلاس» به معنی نـومـیــد کـــردن یا کلمۀ اجنبی شمرده اند،
و آن نام مِــهــتَـــرِ دیـــوان است که پس از نَــفــخِ روح در جسدِ ابـوالـبـشـر، چون از سـجــدۀ آدم سـر باززد مــطــرود گشت. و او تا روز رسـتـاخـیــز زنـده باشد و جـز بـنـدگــان مُـخـلَــص را اغـواء تواند کرد. نظیرِ اهـریـمــنِ دیــنِ زردشــت. شـیـطــان. عَــزازیــل. خَـنّــاس. بـوخـلاف. ابـومـره. بـومـره. شـیــخ نـجــدی. ابـولـبـیـنــی. دیــو. مِــهــتــرِ دیـــوان. پــدرِ پـــریــان. ج، ابــالــیــس، ابــالــســة.

پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

نـافـع بـن أَزرَق حـنـفـی

نـافـع بـن أَزرَق حـنـفـی ، از ابطال و شجاعان عـرب و رئیس فـرقـۀ أَزارِقه است. وی به دورانِ عبدالله بن زبیر در بصره و اهواز دعوی خلافت کرد و خود را امیرالمؤمنین خواند و در یوم الدّولاب به سال ٦٥ ه.ق در نزدیکیِ اهواز کشته شد. (چون يزيد بن معاویه بر بصره مسلّط شد گروهي از مردم بصره که نه نسبت به آلِ عليّ محبّتي داشتند و نه نسبت به بني اميّه، عَــلَــمِ مـخـالـفـت افـراشتند و به جانب اهواز رفتند و نـافـع بـن ازرق را به رياست خود برگزيدند و فــرقــۀ ازارقه پديد آمد، عـبـيـدالله زيــاد والــي بصره يکي از سرداران خود را به نام عـبـيـدالله اسـلـم مأمور تعقيب ازارقـه کرد، امّا ابـن اسـلـم شکست خـورده بـازآمد و کـار نــافــع بالا گرفت، سپس به دستور عـبـدالله بـن زبـيـر، حارث بن عبدالله مخزومي والي بصره شد و حارث، مهلب بن ابي صفرۀ ازدي را به جنگ نــافــع فرستاد و به دست وي نــافــع کشته شد و مـوقّـةً فـتـنـۀ ازارقـه فـروخوابيد.)

امـيـر الـمـؤمـنـيــن عـلـيـه الـسّـلام فـرمـود : بــه آنچه امـيـد نـدارى امـيـدوارتــر بـاش از آنـچـه امـيـدش را دارى، بــه راسـتـى كــه موســى بــن عـمــران رفـت تــا بـراى گــرم شـدنِ خــانـواده‌اش آتـش بـدسـت آوَرَد؛ خُــداونــد بـــا وى سـخـن گـفـت و پـيــامـبــر بــازگــشــت، و يــا مـلـكـۀ سـبــا بــراى سـتـيـز بــا سـلـيـمــان بـيــرون شـد و مـسـلـمــان گـشـت، و ســحــرۀ فــرعــون بـــراى فــرعــون عـــزّت میــطـلـبـيـدنـد هـمـه مسـلـمـــان شـدنـد و ذلّــتِ او را طـلـبـيـدنـد.

 

پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

ابنُ هِشَام

ابن هِشَام
(... - 213 ه.ق ... - 828 م)
عبد الملك بن هشام بن أيوب
الحميريّ
المَعافِريّ،
أبو محمد،
جمال الدين :
مؤرخ،
كان عالما بالأنساب
و اللغة
و أخبار العرب.
ولد و نشأ في البصرة،
و توفي بمصر.
أشهر كتبه «السيرة النبويّة - ط»
المعروف بسيرة ابن هشام،
رواه عن ابن إسحاق.
و له «القصائد الحميرية - ط»
في أخبار اليمن و ملوكها في الجاهلية،
و «التيجان في ملوك حمير - ط»
رواه عن أسد بن موسى،
عن ابن سنان،
عن وهب بن منبه،
و «شرح ما وقع في أشعار السير من الغريب»
و غير ذلك.

***

ابن هشام . [اِ ن ُ هِ ] (اِخ) عبدالملک بن هشام بن ایوب الحمیری المَعافِری نحوی . اصل او از بصره و وفات او به مصر است. او راست : شرح و تهذیب سیرۀ ابن اسحاق در احوال رسول و مغازی آن حضرت صلوات الله علیه و این کتاب معروف به سیرۀ ابن هشام است و ابوالقاسم سهیلی آنرا شرح کرده است و نیز او راست کتاب انساب حمیر و ملوکها. وفات او به سال ٢١٨ و یا ٢١٣ ه.ق به مصر بوده است .



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 564
بازدید دیروز : 2093
بازدید هفته : 5834
بازدید ماه : 8880
بازدید کل : 166023
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content