یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان شنبه 27 تير 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی
شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد اهل نظرانند که چشمی به ارادت هر کس غم دین دارد و هر کس غم دنیا ساقی بده آن کوزۀ خمخانه به درویش چشمی که جمال تو ندیدست چه دیدست تا رایِ کجا داری و پروای که داری؟ اینان که به دیدار تو در رقص میآیند «سعدی» به جفا ترک محبّت نتوان گفت *** این جا شکری هست که چندین مگسانند بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی ای قافله سالار چنین گرم چه رانی صد مشعله افروخته گردد به چراغی من قلب و لسانم به وفاداری و صحبت آنان که شب آرام نگیرند ز فکرت و آنان که به دیدار چنان میل ندارند دانی چه جفا میرود از دست رقیبت؟ در طالع من نیست که نزدیک تو باشم |
|||
|