بهلول. [ ب ُ ] (اِخ)
ابو وهیب بهلول بن عمرو الصیرفی کوفی معروف به بهلول مجنون.
وی در حدود ١٩٠ ه.ق. درگذشت.
وی از عقلاء مجانین خوانده شده و دارای کلام شیرین است و سخنان وی از نوادر خوانده شده است.
(از معجم المطبوعات).
نام عارفی است مشهور.
(غیاث) (آنندراج).
نام مردی معروف.
(منتهی الارب)
چه خوش گفت بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت برعارفی جنگجوی
سعدی
من از کجا و نصیحت کنان بیهده گوی
حکیم را نرسد کدخدایی بهلول
سعدی
بهلول. [ ب ُ ] (ع ص، اِ)
مرد خنده رو.
مرد خندان رو.
نیکوروی.
بسیارخنده.
مرد بسیارخند.
مرد بسیارخنده.
مرد خنده رو.
|| پیشوای قوم که سردار باشد.
مهتر.
مهتر جامع هر گونه خیر.
بزرگ طایفه.
مهتر قوم.
|| خوش منش. ج، بهالیل.
|| نیکوکار.