مأمون
مأمون بن هارون الرشید.
وی هفتمین خلیفه از خلفای بنی عباسی است
که پس از قتل برادرش امین
در سال ١٩٨ هجری به خلافت رسید
و در سال ٢١٨ وفات کرد.
عبدالله پسر هارون
ملقب به مأمون
هفتمین خلیفه از خلفای عباسیان .
از مادری ایرانی (به نام مراجل) بود .
و در موقع مرگ پدر در خراسان اقامت داشت .
ایرانیان مایل به شیعیان علوی
که از ظلم و جور علی بن عیسی
حاکم هارون بر خراسان
و رفتارهای زشت خلیفه نسبت به آل علی
سخت متنفر بودند
دور مأمون را گرفتند
و او را در مقابل امین
که برگزیدۀ سران عرب و مردم بغداد بود تقویت کردند.
مأمون به تدبیر و کفایت فضل بن سهل
و به سرداری طاهربن حسین
ملقب به ذوالیمینین
بر علی بن عیسی سردار سپاه امین
به سال ١٩٥ ه.ق غالب شد
و در سال ١٩٨ بغداد
پس از جنگی شدید به دست طاهر مسخر گردید
و امین محبوس و سپس کشته شد
و مأمون در همین سال ١٩٨
در مرو رسماً به خلافت برگزیده شد
و فضل بن سهل را به وزارت خویش برگزید.
بزرگان ایرانی از جمله آل سهل تمایل داشتند
که مأمون یکی از علویان را به ولیعهدی خود انتخاب نماید
و به همین جهت
مأمون
حضرت علی بن موسی کاظم را
به احترام تمام
از مدینه به بغداد خواست
و ابتدا طاهر سردار مأمون
با او به ولیعهدی بیعت نمود
و خود خلیفه هم به سال ٢٠١ در خراسان
آن حضرت را رسماً به این مقام معرفی کرد
و به لقب رضا ملقب گردید.
مردم بغداد از شنیدن اختیار یک تن علوی به ولیعهدی
برآشفته ابراهیم بن المهدی را به خلافت برداشتند
و مأمون ناچار
آنچه را که درباب انتقال خلافت به آل علی گفته بودانکار کرد
و به سال ٢٠٢ به سوی بغداد روانه شد
و پیش از عزیمت به بغداد
دستور داد فضل بن سهل را در حمام کشتند
و سال بعد از آن
علی بن موسی الرضا (ع) را نیزدر طوس
به قول مشهور مسموم نمود.
مأمون در آخر سال ٢٠٣ به بغداد وارد شد
و مخالفان از شنیدن خبر ورود او به بغداد
متوحش شده گریختند
و خلافت دوبارۀ مأمون را مسلم شد.
مأمون از جوانی بر اثر تربیتی که پیش ایرانیها یافته بود
علاقۀ شدید به علم و حکمت داشت
و در تمام دورۀ خلافت هر وقت مجال می یافت
فضلا را به ترجمۀ کتب
از یونانی و سریانی و پهلوی و هندی به عربی وا می داشت
و دربار او مرکز اجتماع دانشمندان مذاهب مختلف
و محل بحث و مناظرۀ ایشان بوده
مأمون در سفر جهاد و
به هنگام مراجعت از مصر
در نزدیکی طرطوس
پس از بیماری مختصری به سال ٢١٨ درگذشت .