عنقاء
عنقاء
[ ع َ ] ...
(اِخ)
نام پرنده ای است معروف الاسم و مجهول الجسم.
(از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
و آن را العنقاء المُغرِب و عنقاء مُغرب و عنقاء مُغربة، با توصیف و عنقاء مُغرب، بصورت اضافه نیز گویند.
(از اقرب الموارد).
سیمرغ را گویند، و او را عنقای مُغرب خوانند و بسبب مُغربیت حمل بر چیزهای نابود و معدوم و عدم کنند.
(از برهان قاطع).
طایری است درازگردن که نزد بعضی وجود فرضی دارد، چرا که هیچکس آن را ندیده است.
و در نفائس الفنون از تفاسیر مسطور است که در زمین اصحاب الرس مرغی بس عظیم با چهار پای، و روی مانند آدمی و با پرهای الوان و به افراط درازی گردن پیدا شده بود، هر جا که کودکی دیدی ببردی. آن قوم پیش حنظلة بن صفوان که پیغمبر ایشان بود رفته از آن شکایت کردند. حنظله دعا کرد، حق تعالی آن مرغ را در بعضی از جزائر انداخت، و آن در جزائر، فیل و اژدها را شکار کرده میخورد.
(از آنندراج) (از غیاث اللغات). ...