یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان جمعه 22 خرداد 1394برچسب:چه پادشاست که از خاک پادشا سازد, :: :: نويسنده : علی
چه پادشاست که از خاک پادشا سازد بـ اقرضوا الله کدیه کند چو مسکینان به مرده برگذرد مرده را حیات دهد چو باد را فسراند ز باد آب کند نظر مکُن به جهانــخوار کاین جهان فانی ست ز کیمیا عجب آید که زر کند مس را هزار قفل گر هست بر دلت مهراس کسی که بی قلم و آلتی به بتخانه هزار لیلی و مجنون ز بهر ما برساخت گر آهن ست دل تو ز سختی اش مَگری ز دوستان چو ببُرّی به زیر خاک رَوی نه مار را مدد و پشتــدارِ موسی ساخت؟ درون گورِ تن خود تو این زمان بنگر چو سینه بازشکافی در او نبینی هیچ مثل شده ست که انگور خور ز باغ مپرس درون سنگ بجویی ز آب اثر نبود ز بی چگونه و چون آمد این چگونه و چون دو جوی نور نگر از دو پیه پاره روان در این دو گوش نگر کهربایِ نُطق کجا ست سرای را بدهد جان و خواجه ایش کند اگر چه صورتِ خواجه به زیرِ خاک شده ست به چشم «مردم صورت پَرَست» خواجه برفت «خموش» کن به زبان مدحت و ثنا کم گوی |
|||
|