مشایعت
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
دو شنبه 3 خرداد 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

تشییع. [ ت َش ] (ع مص)

از پی مسافر و جنازه شدن.
برآمدن با کسی تا وداع کند او را و برساند او را بمنزل و گسیل کردن.
پس مسافر و جنازه رفتن.
خارج شدن با کسی تا با وی وداع کند و او را بمنزلش برساند.

|| دلیر گردانیدن.
شجاع و دلیر گردانیدن کسی را.

|| آتش به هیمه ریزه تیز کردن.
برافروختن آتش را به هیزم.
فروزانیدن آتش را.

|| به آتش سوختن.
سوختن چیزی را به آتش.

|| آشکارا کردن.

|| چیزی را به چیزی نیرو دادن.

|| دعوی شیعه بودن کردن.

تشییع کردن. [ ت َش ک َ دَ ] (مص مرکب)

مشایعت و بدرقه کردن جنازه یا مسافر را.

مشایعة. [ م ُ ی َع َ ] (ع مص)

با کسی دوستی کردن.

|| خواندن شتر و رمۀ پس مانده را و آواز کردن او و یعدی بالباء.

|| در پی رفتن در کاری.
پیروی نمودن.

|| گسیل کردن.

|| در پی رسیدن کسی را.
چند قدم همراه کسی رفتن برای رخصت.
به دنبال مسافر رفتن هنگام رحیل.