هیچ کس ابنِ هیچ کس
روزی شیخِ ما - قدّس الله روحه العزیز - به تعزیتی میرفت.
مُعرِّفان پیشِ شیخ آمدند و
خواستند که آواز برآرند چنان که رسمِ ایشان باشد و
القابِ او برشمرند.
چون شیخ را بدیدند ، فروماندند که چه گویند.
از مریدانِ شیخ پرسیدند که :
شیخ را چه لقب گوییم ؟
شیخ ، آن فروماندنِ ایشان بدید.
گفت :
درروید و آواز دهید که هیچ کس ابنِ هیچ کس را راه دهید.
همۀ بزرگان ، سَر برآوردند. شیخ را دیدند که میآمد.
همه را وقت ، خوش گشت و بگریستند.