اطلاب
اطلاب .
[ اِ]
(ع مص)
دادن خواسته و جُستۀ کسی را.
یاری دادنِ کسی بر خواستۀ وی و برآوردن آن را.
دادن مطلوب و خواستۀ کسی را .
|| محتاج طلب گردانیدن کسی را.
از لغات اضداد است .
مُلْجَاء کردن کسی را به خواستن .
ضد است .
|| اطلاب آب و گیاه ؛
دور شدن از آن چنانکه
جز بطلب و جستن بدان نرسند.
دور شدن آب و گیاه که بلاطلب حاصل نشود.
دور شدن آب و جز آن
که بدون طلب حاصل نشود.
دور شدن .
|| اطلاب فقر کسی را؛
نیازمند کردن وی را به طلبیدن .