یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:زهیر بن ابی سلمی, :: :: نويسنده : علی

زهیر بن ابی سلمی (٦٢٧ - ٥٣٠ م.). شاعر عرب در دورۀ جاهلیت و از اصحاب معلّقات. وی در وصف دقیق و تنسیق کلام متین بود و از مشهورترین شعرای عصر خود به شمار میـرفت. او را دیوانی است و یکی از سه شاعر متقدم عرب است و آن دو دیگر «امرؤالقیس» و «نابغۀ ذبیانی» هستند. خلقی عالی و منزلتی بزرگ و ثروتی فراوان داشت. اغلب خویشاوندانش از جمله پدر و خال و خواهر و ... او شاعر بودند و اشعار او در روح عرب تأثیر فراوان داشت و در نزد امراء ذبیان خصوصاً هرم بن سنان و حرث بن عوف مقرب بود ... زهیر به تهذیب و تنقیح اشعار خود اهتمام داشت تا آنجا که قصاید وی به «حولیات» معروف گردیده است، زیرا هر قصیده را در چهار ماه تنظیم می کرد و چهار ماه آن را بر شعراء دیگر عرضه میـداشت و بدین طریق اشعارش در غایت روانی و جودت و با پند و موعظه آمیخته بود و از بکار بردن الفاظ سست و لغو احتراز میـکرد. معلقۀ وی با این بیت آغاز میشود:

أَمِن أُمِّ أَوفى دِمنَةٌ لَم تَكَلَّمِ
بِحَومانَةِ الدُرّاجِ فَالمُتَثَلَّمِ

شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:مسئلۀ زنبوریّة, :: :: نويسنده : علی

مسئلۀ زنبوریّة

مورد اختلافی است که میان «سیبویه» و «کسایی» در محضر «یحیی بن خالد برمکی» روی داد. سیبویه که در اصل از مردم فارس بود، در بصره پرورش یافت، از «خلیل» دانش فراگرفت و سرآمد استادان روزگار خویش گشت. «الکتاب» وی همان تألیف گرانقدری است که آن را همۀ بزرگان ادب عرب همچون : مبرَّد و مازنی و دیگران ستوده اند. هنگامی که سیبویه از بصره به بغداد رفت، کسایی معلم «امین» فرزند «هارونِ» خلیفه بود و در انجمنی که همه عالمان بودند، به سیبویه گفت :
قد کنت اظن ان العقرب اشد لسعة من الزنبور فاذا هو ایاها.
سیبویه گفت :
مثل چنین نیست بلکه صحیح «فاذا هو هی» است
و در این باره دیرزمانی به بحث و جدل پرداختند و سرانجام بر این امر توافق کردند تا از عرب خالصی که زبان وی با زبان شهرنشینان درآمیخته نشده باشد، بازپرسند، امین که عنایت شدیدی به کسایی داشت، چنین عربی را احضار کرد، اما وی به سیبویه حق نداد. میـگویند به عرب رشوه دادند یا او را از مهابت فرزند خلیفه برحذر داشتند تا در انجمن نظر کسایی را تصدیق کرد و خود او موضوع را تلفظ نکرد و هرچه سیبویه گفت :
فرمان دهید مثل را خود بازگوید؛ چون بر زبان عرب بادیه نشین غلط جاری نمی شود،
اعتنایی نکردند و سیبویه دل آزرده به فارس شتافت و در یکی از روستاهای آنجا جان سپرد.
ابن حازم انصاری عربی این مثل و شرح واقعه را در منظومه ای سروده است که مطلع آن این است :

و العرب قد تحذف الاخبار بعد اذا
اذا عنت فجاءة امر الذی دهما ...

رجوع به مغنی اللبیب، مقدمۀ فقه اللغه ثعالبی چاپ بیروت (شرح حال سیبویه) و تاریخ تمدن جرجی زیدان شود.

شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:ابوعُمر عیسی بن عمر, :: :: نويسنده : علی

ابوعُمر عیسی بن عمر ثقفی نحوی بصری. او از موالی خالد بن ولید بود و به قبیلۀ ثقیف درآمد و از این رو او را ثقفی گویند و برادر حاجب بن عمر است. وی قرائت را عرضا از عبدالله بن ابی اسحاق فراگرفت و حروف را از عبدالله بن کثیر و ابن محیصن روایت کند و از حسن بصری استماع حدیث کرد و مصاحب ابی عمرو بن العلاء بود و میان آن دو مسائل و مجالسی است. و او را بر قیاس عربیت در قرائت اختیاری است.
احمد بن موسی اللؤلؤی و هارون بن موسی بن النحوی و اصمعی و خلیل بن احمد و سهل بن یوسف و عبید بن عقیل و شجاع بن ابی نصر نقل قراآت از وی کرده اند و «سیبویه» نحو از وی فراگرفت و کتاب الجامع در نحو از اوست.
و گویند که اساس الکتاب سیبویه همین کتاب است و سیبویه آن را بسط داد و از خلیل بر وی تعلیقات افزود و آنگاه که به بحث و تحشیه تکمیل یافت کتاب به سیبویه منسوب گشت. و ابن خلکان گوید :
مؤیّد این گفته آن است که سیبویه پس از مفارقت از عیسی بن عمر بصری مذکور آنگاه که به ملازمت خلیل شد خلیل از وی از مصنفات عیسی پرسید او گفت :
او را هفتاد و اند مصنف در نحو هست و یکی از توانگران جمله آن کتب گرد کرد و آفتی همگی را نابود ساخت و جز دو کتاب از وی بر جای نماند که یکی موسوم به اکمال است و آن به فارس نزد فلان است و دیگری این کتاب که موسوم به جامع است ومن بدان مشغولم و خواهم که مشکلات آن بر من روشن فرمائی.
خلیل لحظه ای خاموش ماند پس سر برداشت و گفت :
خدای تعالی عیسی را رحمت کند و این دو بیت انشاد کرد :

ذهب النحو جمیعا کله
غیر ما احدث عیسی بن عمر
ذاک اکمال و هذا جامع
و هما للناس شمس و قمر

و خلیل نیز نزد عیسی شاگردی کرده بود و گویند که ابی الاسود الدوئلی از نحو جز باب فاعل و مفعول نیاورد و بنای کتاب عیسی بن عمر تهذیب و تبویب کلیات قواعد نحو است و مستثنیات و شذوذ را لغات نام میـدهد. و او برعرب طعن میـکرد و مشاهیر آن قوم از قبیل نابغه را در بعض اشعار آنان به خطا منسوب می داشت.
و گویند او سخن به تقعیر و تکلّف میـگفت و افسانه ای در این معنی از او مشهور است که :
روزی از خر خویش فروغلطید و مردمان بر وی گرد آمدند. او بجای
«ما لکم تجمعتم علی تجمعکم علی مجنون انکشفوا عنّی»،
گفت :
«ما لکم تکأکأتم عليّ تکاء کوکم علی ذی جنّة افرنقعوا عنّی.»
و گفته اند :
در بازار برای تنگی نفس که داشت بیفتاد و چون مردم بر وی انبوهی کردند این مقالت ادا کرد و یکی از حاضران گفت جنیّۀ او به هندی سخن میگوید.
وفات عیسی ١٤٩ ه.ق. بود.

شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:ابوعلی قالی, :: :: نويسنده : علی

ابوعلی قالی

اسماعیل بن القاسم عیذون بن هارون بن عیسی بن محمد بن سلمان معروف به ابن عیذون. یکی از ائمۀ لغت و نحو بمذهب بصریین. جدّ اعلی وی سلمان از موالی عبدالملک بن مروان بود. مولد او به منازجرد نزدیک شهر خرت برت از خطۀ دیاربکر به جمادی الآخرة سال ٢٨٨ ه.ق. است. او در طلب علم بسیاری از بلاد را بپیمود و شاگردی ابی بکر بن درید و ابی بکر انباری و نفطویه و زجّاج و اخفش صغیر و ابن سراج و ابن ابی الازهر و ابن شقیر و مطرزی و جحظه و جز آنان کرد و «الکتاب سیبویه» را بر ابن درستویه بخواند و از ابوبکر بن داود خراسانی و حسین بن اسماعیل محاملی و شیخ ابوبکر بن مجاهد و یحیی بن محمد بن صاعد و ابوالقاسم بن بنت منیع بغوی حدیث شنید و در سال ٣٠٣ ه.ق. برای استماع حدیث از ابی یعلی موصلی بموصل شد و در ٣٠٥ به بغداد رفت و تا ٣٢٨ بدانجا ببود. سپس باندلس شد و در شعبان ٣٣٠ ه.ق. بقرطبه درآمد و در آنجا متوطن گشت و کتاب امالی و بیشتر کتب دیگر خویش در این شهر بنام خلیفۀ اموی و پسر وی تألیف کرد.
و گویند چون آگاهی قدوم وی بسمع حکم بن عبدالرحمن ناصر اموی رسید امیر بن رماحس عامل خود را با موکبی جلیل از اشراف و امراء و علما و طبقات دیگر مردم از چند منزلی باستقبال وی فرستاد و او با شکوهی تمام بقرطبه درآمد و یوسف بن هارون رمادی در قصیده ای بدیع وی را مدح گفت. و تاگاه مرگ ، خلیفۀ اموی اندلس او را مرفه و معزز داشت.
صلاح الدین صفدی در وافی و یاقوت در معجم الأدباء و شمس الدین اربلی در وفیات و صاحب نفخ الطیب و سیوطی و زبیدی در طبقات و ابن خلکان در وفیات و ابوزید عبدالرحمن بن خلدون در تاریخ ذکر او آورده اند.
و زبیدی دربارۀ او گوید :
کان اعلم الناس بنحو البصریین و احفظ اهل زمانه باللغة و ارویهم للشعر الجاهلی و احفظهم له.
و ابن خلدون در ذیل عنوان علم ادب گوید :
از شیوخ خویش در مجالس درس شنودم که می گفتند اصول و ارکان این فن چهار دیوان است :
یکی ادب الکاتب ابن قتیبه،
دیگر کتاب الکامل مبرَّد
و سوم کتاب البیان و التبیین جاحظ
و چهارمین کتاب النوادر ابی علی قالی.
و هرچه جز این چهار کتاب است، فروع این چهار اصل باشند.
و ابوبکر محمد بن الحسن الزبیدی اندلسی صاحب مختصر العین و ابوعبدالله فهری و عدۀ کثیر دیگر از شاگردان اویند و فهری بلقب غلام ابی علی، یعنی شاگرد ابوعلی قالی مشهور است.
و از جملۀ کتب ابوعلی است :
کتاب الامالی. کتاب البارع در غریب الحدیث مبنی بر حروف معجم و آن پنجهزار ورقه است. کتاب المقصور و الممدود. کتاب فی الابل و نتاجها. کتاب فی حلی الانسان یا خلق الانسان و الخیل و شیاتها. کتاب فعلت و افعلت. کتاب مقاتل الفرسان و کتاب شرح قصائد معلّقات.
وفات وی بشهر قرطبه در ربیع الآخر و بقولی جمادی الاولی سال ٣٥٦ ه.ق. بود و ابوعبدالله جبیری بر وی نماز گذاشت و جسد او بظاهر قرطبه در مقبرۀ متعه بخاک سپردند.
و نسبت قالی بشهر قالی قلا ست . لکن نسبت او بدانجا بی اساس است.

شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:ابوعلی فارسی, :: :: نويسنده : علی

ابوعلی فارسی

حسن بن احمد بن عبدالغفار بن محمد بن سلیمان بن ابان الفارسی الفسوی النحوی. مولد وی شهر فسای شیراز به سال ٢٨٨ ه.ق. است. در ٣٠٧ به بغداد شد و سپس بشهرهای دیگر سفر کرد و به سال ٣٤١ بحلب رفت و در آنجا مدتی در صحابت سیف الدولة بن حمدان بزیست. و او را در آنجا با ابوالطیب متنبّی مجالسی است. سپس ببلاد فارس شد و بخدمت عضدالدولة بن بویه پیوست و نزد وی مکانت و منزلتی بسزا یافت تا آنجا که عضدالدوله گفتی من در نحو شاگرد ابوعلی فارسی باشم و او کتاب ایضاح و تکمله را بنام وی کرد.
گویند روزی بمیدان شیراز در موکب عضدالدوله بود. پادشاه بویهی پرسید :
از چه مستثنی در «قام القوم الّا زیداً » منصوب است ؟
گفت :
نصب آن بفعلی مقدّر است.
گفت :
آن فعل مقدّر کدام است ؟
گفت : استثنی.
امیر گفت :
بجای «استثنی»، «امتنع» تقدیر کنیم و «زید» را مرفوع خوانیم.
ابوعلی درماند و گفت :
این جوابی بود میدانی و جواب عقلانی آن بگاه خویش بعرض ملک رسانم.
و سپس در این موضوع رساله ای کرد و بخدمت عضدالدولة برد و عضدالدولة آن رساله نپسندید. و در کتاب ایضاح برای رفع این دخل گوید :
نصب «زید» در مثال مزبور بفعل متقدم باشد با تقویت «الّا».
گویند در کتاب ایضاح بدین شعر «ابی تمام» استشهاد کرده است :

من کان مرعی عزمه و همومه
روض الأمانی لم یزل مهزولا

و ابی تمّام آن نیست که بشعر وی تمثل کنند لکن چون عضدالدوله این بیت ابوتمّام را دوست میـگرفت و مکرر میخواند از آن رو آورده است.
او از ابن سراج و مبرمان و زجاج فنون ادب فرا گرفت و گویند شاگردان او وی را بر ابوالعباس مبرَّد تفضیل میـنهادند و علاوه بر ایضاح و تکمله کتب ذیل او راست :
کتاب التذکرة و آن کتابی بزرگ است و کتاب المقصور و الممدود و کتاب الحجة فی القراآت در سه جلد و کتاب الأغفال فیما اغفله الزجاج من المعانی و کتاب العوامل المأة و کتاب المسائل الحلبّیات و کتاب المسائل البغدادیات و کتاب المسائل الشیرازیات و کتاب البصریه و کتاب المسائل المجلسیات و کتاب المسائل العسکریه و کتاب القصریات و آنرا بشاگرد خویش محمد بن طوسی قصری املا کرده است. و کتاب المسائل الکرمانیات و کتاب فی ابیات العرب و تعلیقۀ الکتاب سیبویه.
و او متهم باعتزال بود و ابوالفتح بن جنی معروف و علی بن عیسی الربعی از شاگردان اویند.
وفات وی به ربیع الآخر یا ربیع الاول سال ٣٧٧ ه.ق. در بغداد بود و مدفن او در شونیزیّه است.

شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:ابن هِشام, :: :: نويسنده : علی

ابن هِشام
(708 - 761 ه.ق. 1309 - 1360 م.)
عبد الله بن يوسف بن أحمد بن عبد الله ابن يوسف،
أبو محمد،
جمال الدين،
ابن هشام :
من أئمة العربية.
مولده و وفاته بمصر.
قال ابن خلدون :
ما زلنا و نحن بالمغرب نسمع أنه ظهر بمصر عالم بالعربية يقال له ابن هشام أنحى من «سيبويه».
من تصانيفه
«مغني اللبيب عن كتب الأعاريب - ط»
و «عمدة الطالب في تحقيق تصريف ابن الحاجب» مجلدان،
و «رفع الخصاصة عن قراء الخلاصة» أربع مجلدات،
و «الجامع الصغير- خ» نحو،
و «الجامع الكبير» نحو،
و «شذور الذهب - ط»
و «الإعراب عن قواعد الإعراب - ط»
و «قطر الندى - ط»
و «التذكرة» خمسة عشر جزءا،
و «التحصيل و التفصيل لكتاب التذييل» كبير،
و «أوضح المسالك إلى ألفية ابن مالك - ط»
و «نزهة الطرف في علم الصرف»
و «موقد الأذهان - ط» في الألغاز النحوية.

شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:ابن هِشام, :: :: نويسنده : علی

ابن هِشام جمال الدین ابومحمد عبدالله بن یوسف بن احمد بن عبدالله بن هشام المصری الانصاری الحنبلی، معروف به ابن هشام نحوی. مولد او بقاهره به سال ٧٠٨ ه.ق. او نزد تاج تبریزی و تاج فاکهانی و علی بن حیان و شهاب عبداللطیف بن المرحل و ابوحیان علوم مختلفه فراگرفت و پنج سال پیش از مرگ از مذهب شافعی بحنبلی بگشت و تدریس مدرسۀ حنابله به او گذاشتند. و نیز در قبۀ منصوریه درس تفسیر می گفت. و ابن خلدون که معاصر او بوده گوید که ما در مغرب میـشنیدیم که به مصر عالم عربیتی ظهور کرده موسوم به ابن هشام که بر «سیبویه» در نحو پیشی دارد. او راست :
کتاب مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب و این کتاب سالها در شرق و غرب کتاب درس طلاب عربیت بود
و کتاب شذورالذهب فی معرفة کلام العرب.
کتاب الاغراب فی قواعد الاعراب.
موقد الاذهان و موقظ الوسنان.
کتاب الالغاز.
کتاب الروضة الادبیة و آن شرح شواهد لمع ابن جنّی است.
قطر النّدا و بل الصدا.
کتاب جامع الصغیر فی النحو.
اعتراض الشرط علی الشرط.
فوح الشذا فی مسئلة کذا.
شرح القصیدة اللغزیه.
اوضح المسالک که بغلط به نام توضیح معروف شده است در شرح الفیۀ ابن مالک.
شرح قصیدۀ بانت سعاد.
شوارد الملح و موارد المنح.
مختصر الانتصاف من الکشاف.
رساله ای در نصب بعض کلمات.
رساله ای راجع به منادی در نه آیه از آیات قرآن و رسائل دیگر که با کتاب الاشباه و النظائر سیوطی به طبع رسیده است.
وفات او بقاهره در سال ٧٦١ ه.ق. بوده است.

جمعه 19 ارديبهشت 1393برچسب:محمَّد الجَوَاد علیه السلام, :: :: نويسنده : علی

ابن ابى نصر گويد :
«ديدم در كتابى كه حضرت امام رضا عليه السّلام [148- 203 ه.ق.] به حضرت ابى جعفر محمّد - يعنى، محمّد بن‏ على‏ الجواد عليه السّلام [195- 220 ه.ق.] نوشته بود كه،
«يا ابا جعفر! به من رسيده كه هرگاه سوار میـشوى، موالى تو را از در كوچك خانه بيرون میـبرند و اين به سبب بخل ايشان است تا آنكه از تو خيرى به كسى نرسد. و سؤال میـكنم من تو را به حقّى كه بر تو دارم كه داخل شدن تو و بيرون رفتن تو نباشد، الّا از در بزرگ. پس، هرگاه سوار شوى، باشد با تو طلا و نقره و هيچ‏كس از تو چيزى سؤال نكند، مگر آنكه بدهى به او چيزى و هركس از اعمام تو هرگاه سؤال كند كه به او بِرّى كنى، كمتر از پنجاه دينار، كه پنجاه مثقال طلا باشد، ندهى و بيشتر از آن را تو دانى. و هركس از عمّه‏ هايت كه سؤال كند به او كمتر از بيست و پنج دينار ندهى و اختيار بيشتر از آن به سوى تو است. و به درستى كه من اراده ندارم به اين امر، به غير از آنكه بلند گرداند خداى تو را. پس، انفاق كن و مترس از جانبِ صاحبِ عرش تنگى را.»

 

 

 

محمَّد الجَوَاد
(195 - 220 ه.ق. 811 - 835 م.)
محمد بن علي الرضي بن موسى الكاظم
الطالبي الهاشمي القرشي،
أبوجعفر،
الملقب بالجواد :
تاسع الأئمة الاثني عشر عند الإمامية.
كان رفيع القدر كأسلافه،
ذكيا،
طلق اللسان،
قوي البديهة.
ولد في المدينة
و انتقل مع أبيه إلى بغداد.
و توفي والده
فكفله المأمون العباسي
و رباه
و زوجه ابنته «أم الفضل»
و قدم المدينة
ثم عاد إلى بغداد
فتوفي فيها.
و للدبيلي، محمد بن وهبان، كتاب في سيرته سماه
«أخبار أبي جعفر الثاني»
و يعني بالأول الباقر.

جمعه 19 ارديبهشت 1393برچسب:ابوعثمان مازني, :: :: نويسنده : علی

مازِنی اسم نحویی است منسوب به سوی مازن که قبیله ای است از تمیم.
بکر بن محمد بن حبیب از بنی مازن بن شیبان معاصر واثق خلیفه و کتاب مایلحن فیه العامة و کتاب الالف و اللام و کتاب التصریف و کتاب العروض و کتاب القوافی و کتاب الدیباج از تألیفات اوست.
از اعاظم علمای امامیه معدود و در سلک اجلای نحات منظوم است و از علمای مأه ثالثه و در زمرۀ معاصرین الواثق بالله شمرده می شود. مازنی به سال ٢٤٩ و یا ٢٤٨ ه.ق. و بروایتی ٢٣٦ ه.ق. در بصره درگذشت.

المازِني (000 - 249 ه.ق. 000 - 863 م.)
بكر بن محمد بن حبيب بن بقية،
أبو عثمان
المازني،
من مازن شيبان :
أحد الأئمة في النحو،
من أهل البصرة.
و وفاته فيها.
له تصانيف، منها كتاب
«ما تلحن فيه العامة» و
«الألف و اللام» و
«التصريف» و
«العروض» و
«الديباج».



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 72
بازدید دیروز : 139
بازدید هفته : 4555
بازدید ماه : 211
بازدید کل : 192112
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content