یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان البُحْتُري [1] بُـحـتُـری. ابوعباده. ولید بن عبید طائی متوفی بسال ٢٨٤ ه.ق. او راست دیوانی معروف که ابوبکر صولی و علی بن حمزۀ اصفهانی آن را مرتب کرده اند، اولی بر حروف و دومی بر اقسام. او بسال ٢٠٥ ه.ق. در یکی از قراء مَـنبِـج حلب تولد یافت و پس از تحصیل و کسب علوم به عراق مهاجرت کرد و مدتی در بغداد زیست و متوکل علی الله خلیفه و فتح بن خاقان را مدح گفت، پس به شام بازگشت. او پیشرفت خود را در نتیجۀ تشویق ابوتمام شاعر میدانسته است. بحتری دراواخر عمر به منبج بازگشت و در همانجا بسال ٢٨٤ ه.ق. درگذشت. برخی نیز مرگ او را در حلب دانسته اند. بعد از مرگش، اشعار او را ابوبکر صولی جمع آوری نمود و بر طبق حروف هجائی مرتب ساخت. آثار او عبارت است از حماسه ای که برای فتح بن خاقان جمع آوری نموده و در آن اشعار پانصد شاعر را توان دید، و دیوان بحتری که بچاپ رسیده است. (از معجم المطبوعات). بخوان هر دو دیوان من تا ببینی پنج شنبه 23 شهريور 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی
أباطيل أنمقها و أكاذيب ألفقهاء أبو إسحاق إبراهيم بن هلال الصابئ صاحب الرسائل المشهورة و النظم البديع، كان كاتب الإنشاء ببغداد عن الخليفة و عن «عز الدولة بن بويه الديلمي» تقلد ديوان الرسائل و له كل شيء حسن من المنظوم و المنثور توفي سنة 384 ه.ق. ببغداد و عمره إحدى و سبعون سنة. قيل پنج شنبه 23 شهريور 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی
أبواسحق صابی صابی. ابراهیم بن هلال بن ابراهیم بن زهرون، مکنی به ابی اسحاق. وی از بزرگان کتاب و بلغای آنان است. گویند که خلفا و پادشاهان وقت و وزرا بارها به حیلت وتمنی و نوید از وی درخواستند تا اسلام پذیرد و وی ابا کرد. و عزالدوله بختیار بدو وعده داد که اگر مسلمانی گیرد وزارت خویش بدو دهد لیکن خدا وی را هدایت نفرمود. صابی با مسلمانان معاشرتی نیکو داشت و بزرگان را به بهترین وجه خدمت میکرد و ماه رمضان را با روزه به سر میبرد و قرآن را نیکو از بر داشت. از ابومنصور سعید بن احمد بریدی در بخارا شنیدم که ابواسحاق در کیش خود سخت متعصب و پارسا و پاکدامن بود و او گوید: حمتني لذّتي رتب المعالي ابونصر سهل بن مرزبان حدیث کند که: «و قد جدد له امیرالمؤمنین مع هذه المساعی السوابق. و المعالی السوامق التی تلزم کل دان و قاص، و عام و خاص، ان یعرف له حق ما کرم به منها و یتزحزح عن رتبة المماثلة فیها». عضدالدوله آن را در دل داشت و چون بر بغداد و عراق استیلا یافت ابواسحاق را مأمور تألیف کتابی در تاریخ خاندان دیلمی کرد و او به نوشتن کتاب «التاجي» پرداخت و در آن رنج بسیار برد، مگر عضدالدوله راخبر دادند که یکی از دوستان صابی نزد وی رفته و او را به کار تألیف دیده و از آنچه مینوشته پرسیده، وی در پاسخ گفته است: اباطیلی میبافم و دروغهایی فراهم میکنم. عضدالدوله از شنیدن این خبر بهم برآمد و کینۀ دیرینۀ وی بجوشید و بفرمود تا او را به زیر پای پیل افکنند. نصر بن هارون و مطهر بن عبدالله و عبدالعزیز بن یوسف زمین ببوسیدند و شفاعت کردند تا عضدالدوله از کشتن وی درگذشت و به زندانی ساختن و مصادرۀ اموال وی اکتفا کرد. و تا پایان عهد عضدالدوله در زندان بود. أ علمت من حملوا علی الاعواد؟ و چون مردم وی را سرزنش کردند که شریفی چگونه صابی را رثا گوید؟ گفت: فضل او را گفته ام. ادب صاحب پیش ادب تو هذر ست ای بر به هنرمندی از صاحب و از صابی جان و روان صاحب و صابی به پیش تو ست نیست پیش قلمش طبع سخنگوی فصیح اشعار صاحب در مقابلۀ اشعار تازی او بازی بودی و صابی در حضرت او به وقت اظهار آثار دانش صبی نمودی. (لباب الالباب). مقاییس. در همّت تو کس نرسد ، زآن که مُحال ست باید که او را مکارم اخلاق و محامد اوصاف و مقاییسِ سیاست و قوانین ریاست ... تفهیم و تقدیم کنی.
الـطُّــرَيــحــي [1] فیروزآبادی. ابن منظور. جمال الدین ابوالفضل محمد بن مکرم بن علی الانصاری الخزرجی الافریقی المصری. ابن فارس. [مؤلّف کتاب معجم مقاییس الّلغة ] الصّاحبی فی فقه اللّغة، وفات او در٣٩٠ ه.ق. به ری بوده و مدفن او مقابل مشهد «قاضی علیّ بن عبدالعزیز جرجانیّ» است. نیز گویند وفات او در ٣٩٧ و مدفن او به محمّدیّة است. *** ابن فارس *** [1] مَسّ. بسودن. || رسیدن و اصابت کردن: «لن تمسَّنا النّار إلّا أیّاماً معدودةً». نیز گویند: || دیوانه شدن، و فعل آن به صورت مجهول به کار رود. || قریب و نزدیک شدن نسب کسی باکسی، || سخت نیازمند گردیدن، مسّت الحاجة اسًلی کذا; || آرمیدن با زن. - مسّ بشهوة; آن است که به قلب میل کند و از آن لذّت برد، و در زنان فقط همین است، امّا در مردان، برخی عقیده دارند که به نعوظ یا افزون گشتن نعوظ است. |
|||
|