یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان توصیه و سفارش به سکوت رَاحَةُ الْإِنْسَانِ فِي حَبْسِ اللِّسَانِ. سُكُوتُ اللِّسَانِ سَلَامَةُ الْإِنْسَانِ. حِفظُ اللِّسانِ راحَةُ الإنسانِ. راحَةُ الإنسانِ في حِفظِ اللِّسانِ.
شنبه 13 ارديبهشت 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی
...عَنْ «كَافُورٍ الْخَادِم» ... ********** در کتاب «الأمالي» شنبه 13 ارديبهشت 1393برچسب:إمام هادی علیه السّلام, :: :: نويسنده : علی
هادی از القاب امام علي النقي (ع) امام دهم است. تولدش به روایت اکثر اهل خبر در نیمه های ماه رجب در سنۀ اربع عشر و مأتین به مدینه اتفاق افتاد و به قولی به سال اثناعشر ومأتین. مادرش ام ولد بود مسماة به سمانه (و یقال ان امه ام الفضل بنت المأمون) و آن جناب در اسم و کنیت با علی المرتضی (ع) و علی الرضا (ع) یکی بود و بنابراین او را «ابوالحسن ثالث» گویند و القاب شریفش نقی و هادی و عسکری و ناصح و متوکل و فتاح و مرتضی است و در اعلام الوری نوشتۀ أمین الإسلام طبرسي (ره) مسطور است که عالم و طبیب و فقیه و امین نیز از جملۀ القاب آن جناب است و امام ابوالحسن علی الهادی (ع) در وقت وفات پدر شش ساله بود و متوکل خلیفه در زمان ایالت خویش یحیی بن هرثمة بن أعین را به مدینه فرستاد تا آن جانب را به سُرّ من رأی که اکنون به سامره مشهور است آورد و هادی (ع) بعد از آنکه مدت ده سال و چند ماه آنجا مقیم بود در ماه جُمادی الآخرة یا رجب سنۀ اربع و خمسین و مأتین درگذشت و در سرایی که به سامره داشت مدفون شد به روایت علماء شیعه المعتز خلیفه آن جناب را زهر داد و اهل سنّت گویند که فوتش به مقتضای اجل طبیعی اتفاق افتاد. مدت عمرش به روایت اصحّ چهل سال و زمان امامتش سی و سه سال و چند ماه و العلم عندالله. رجب را بدين سبب رجب گويند كه در اين ماه میـگفتد : «ارجبوا» يعنى دست از چپاول و جنگ برداريد كه در اين ماه كارى حرام است و جمعى گفتهاند كه چون در ماه پيش از رجب به قتل و غارت شتاب مىكردند كه مبادا اين ماه به زودى فرارسد بدين جهت آن را رجب ناميدند كه از رجبت الشّيء مشتقّ باشد كه بمعناى ترس از چيزى باشد.
ثمّ سمّى رجب رجبا، لأنّه قيل فيه : ارجبوا، اى « كفّوا عن القتال و الغارات »، لأنّه شهر حرام، و قيل: بل لاستعجالهم قبله، كانوا يخافونه، يقال: رجبت الشيء، اى « خفته ».
شهر رجب :
شنبه 13 ارديبهشت 1393برچسب:فَلا الْجُودُ يُفْنِي الْمَالَ وَالْجَدُّ مُقْبِلٌ, :: :: نويسنده : علی
عبید الله بن عبدالله بن طاهر بن الحسین الخزاعی. امیر و از ادبا و شعراء بود. وی ولایت شرطۀ بغداد را یافت و به سال ٢٢٣ ه.ق. به بغداد متولد شد و در ٣٠٠ ه.ق. بدانجا درگذشت و معتضد عباسی او را گرامی میداشت. وی در هندسه و موسیقی بارع بود و ترسل نیکو داشت او را تصانیفی است، از جمله الاشارة فی اخبار الشعرا و السیاسة الملوکیه. البراعة و الفصاحة. و او را مراسلات است با ابن معتز که آن را در کتابی فراهم آورده است. الخُزَاعي (223-300 ه.ق. 838-913 م.). عبيد الله بن عبد الله بن طاهر بن الحسين الخزاعي، أبو أحمد، و قد يعرف بابن طاهر: أمير، من الأدباء الشعراء. انتهت إليه رياسة أسرته. ولي شرطة بغداد. و مولده و وفاته فيها. و كان مهيبا، رفيع المنزلة عند المعتضد العباسي، له براعة في الهندسة و الموسيقى، حسن الترسل. و له تصانيف، منها «الإشارة» في أخبار الشعراء، و «السياسة الملوكية» و «البراعة و الفصاحة» و «مراسلات» مع ابن المعتز، جمعها في كتاب. فَأَنْفِقْ إِذَا أَنْفَقْتَ إِنْ كُنْتَ مُوسِرًا فَلا الْجُودُ يُفْنِي الْمَالَ وَالْجَدُّ مُقْبِلٌ رجب رجب. ماه هفتم از سال تازیان، و آن را «رجب مضر» هم گویند لأنّهم کانوا أشدّ تعظیماً له. شنبه 13 ارديبهشت 1393برچسب:کمالُ الجودِ بذلُ الموجود, :: :: نويسنده : علی
کمالُ الجودِ بذلُ الموجودِ « کمالُ الجودِ بذلُ الموجود » ضرب المثلی است که در کتاب «أمثال و حکم» مرحوم دهخدا آمده و در کتاب «غُرر الحکم» به دو صورت : « أفضلُ الجودِ بذلُ الموجود » و « غايةُ الجودِ بذلُ الموجود » آورده شده و منسوب است به «حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام». تمامیّتِ بخشش و کرم و جوانمردی دادن و بخشیدنِ هرچیزی است که آماده و حاضر و مُهیّا باشد. وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ الصّادِقِ (سلام الله علیه) : زندانی واقعی کسی است که ابن ضحاک. ابوعلی حسین بن ضحاک بن یاسر، شاعرمعروف به خلیع. اصلاً ایرانی از مردم خراسان. او مزّاح بوده و به خلوت خلفا راه داشته و از سال ١٩٨ ه.ق. به خدمت امین پیوسته و تا زمان مستعین میزیسته است الحُسَين الخَلِيع (162-250 ه.ق 779-864 م). الحسين بن الضحاك بن ياسر الباهلي، من مواليهم أو هو منهم، أبو علي : شاعر، من ندماء الخلفاء، قيل : أصله من خراسان. ولد و نشأ في البصرة، و توفي ببغداد. اتصل بالأمين العباسي و نادمه و مدحه. و لما ظفر المأمون، خافه الخليع، فانصرف إلى البصرة، حتى صارت الخلافة للمعتصم. فعاد و مدحه و مدح الواثق. أخباره كثيرة، و كان يلقب بالأشقر، و أبونواس متهم بأخذ معانيه في الخمر. و شعره رقيق عذب جمع عبد الستار أحمد فراج طائفة منه باسم «أشعار الخليع». |
|||
|