یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

محمّد بن اسحاق یا ابن اسحاق

محمد بن اسحاق بن یَسار، مکنی به ابوعبدالله یا ابوبکر. اول کسی است که در اسلام در مغازی و تواریخ تصنیف ساخت و او از جملۀ تابعین بود و صدوق و امین و گویند که جد او یسار مولای مصطفی علیه السلام بود و بعضی گویند مولای قیس بن مخرمة بن المطلب بن عبدمناف بود و او را قرشی از آن گفتندی که از موالی قریش بود.
ابن اسحاق، ابوبکر یا ابوعبدالله محمد، نوادۀ یَسار. و یَسار را در سال ١٢ ه.ق ببردگی بمدینه برده اند، و آغاز زندگانی ابن اسحاق بمدینه بود و بعلت قصص و اشعاری مخالف عفاف که از او مشهور شد مورد غضب «مالک بن انس» امام معروف گردیده و نتوانست در مدینه بماند ناچار به مصر و پس از آن به عراق رفته و در بغداد بخدمت منصور دوانقی پیوست و به سال ١٥٠ یا١٥١ ه.ق درگذشت. کتاب المغازی در شرح غزوات حضرت پیغمبر صلی الله علیه وآله مهمترین تألیفات او است که دیگر مورخان اسلام مانند طبری و ابن هِشام از آن نقل کرده اند و گویا این تاریخ از هجرت شروع و بزمان مؤلف ختم می شده است. کتاب دیگری به نام المبتدا داشته مشتمل بر تاریخ رسول از آغاز زندگانی آن حضرت تا زمان هجرت.

پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

یزید بن خَذّاق

یزید بن خَذّاق عبدی از قبیلۀ بنی عبدقیس، شاعر دورۀ جاهلی و معاصر عمرو بن هند بود. ابوعمرو بن علاء گفته است که او نخستین شاعری است که در نکوهش دنیا شعر سروده است.

***

يَزِيد بن خَـذّاق
الشني
العبديّ،
من بني عبد القيس :
شاعر جاهلي.
كان معاصرا لعمرو بن هند.
من شعره أبيات أولها:

هل للفتى من بنات الدهر من واق
أم هل له من حمام الموت من راق؟

قال أبو عمرو بن العلاء :
هي أول شعر قيل في ذم الدنيا. 

پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

قَتلی.
[ ق َ لا ]
(ع ص ، اِ)
جمعِ قتیل به معنی مقتول.
مقتولان.
کشته شدگان.

پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

أنزعت منك الرحمة...؟

قال ابن إسحاق:
و لما افتتح رسول الله صلى الله عليه و سلم
القموص،
حصن بنى أبى الحقيق،
أتى رسول الله صلى الله عليه و سلم
بصفيّة بنت حيىّ بن أخطب،
و بأخرى معها،
فمرّ بهما بلال،
و هو الّذي جاء بهما على قتلى من قتلى يهود،
فلما رأتهم التي مع صفيّة صاحت،
و صكّت وجهها
و حثت التراب على رأسها،
فلما رآها رسول الله صلى الله عليه و سلم
قال:
أعزبوا عنى هذه الشيطانة،
و أمر بصفيّة
فحيزت خلفه،
و ألقى عليها رداءه،
فعرف المسلمون
أن رسول الله صلى الله عليه و سلم
قد اصطفاها لنفسه.
فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم
لبلال،
فيما بلغني،
حين رأى بتلك اليهوديّة ما رأى:
أنزعت منك الرحمة يا بلال،
حين تمرّ بامرأتين
على قتلى رجالهما؟

پنج شنبه 20 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

متن عربيِ زیر در کتاب
«السيرة النبوية»،
نوشتۀ
«عبد الملك بن هِشام»
(وفات در قرن 3 ه.ق)
در جلد اوّل
صفحات 192 تا  198 موجود میباشد.

نصب حجرالاسود به دست مبارک رسول اکرم (ص)

قال ابن إسحاق :
فلما بلغ رسول الله صلى الله عليه و سلم
خمسا و ثلاثين سنة،
اجتمعت قريش لبنيان الكعبة ...
قال ابن إسحاق :
ثم إنّ القبائل من قريش جمعت الحجارة لبنائها،
كل قبيلة تجمع على حدة،
ثم بنوها،
حتى بلغ البنيان موضع الركن [حجر الأسود]،
فاختصموا فيه،
كلّ قبيلة تريد أن ترفعه إلى موضعه دون الأخرى،
حتى تحاوزوا و تحالفوا،
و أعدّوا للقتال،
فقرّبت بنو عبد الدار جفنة مملوءة دما،
ثم تعاقدوا
هم و بنو عدى‏ ابن كعب بن لؤيّ
على الموت،
و أدخلوا أيديهم في ذلك الدم
في تلك الجفنة،
فسموا لعقة الدم.
فمكثت قريش على ذلك
أربع ليال أو خمسا،
ثم إنهم اجتمعوا في المسجد،
و تشاوروا
و تناصفوا.
فزعم بعض أهل الرواية :
أن أبا أميّة بن المغيرة
بن عبد الله بن عمر بن مخزوم،
و كان عامئذ أسنّ قريش كلّها،
قال :
يا معشر قريش،
اجعلوا بينكم فيما تختلفون فيه
أوّل من يدخل من باب هذا المسجد
يقضى بينكم فيه،
ففعلوا.
فكان أوّل داخل عليهم
رسول الله صلى الله عليه و سلم،
فلما رأوه قالوا:
هذا الأمين،
رضينا،
هذا محمد،
فلما انتهى إليهم
و أخبروه الخبر،
قال صلى الله عليه و سلم :
هلمّ إليّ ثوبا،
فأتى به،
فأخذ الركن
فوضعه فيه بيده،
ثم قال :
لتأخذ كل قبيلة بناحية من الثوب،
ثم ارفعوه جميعا،
ففعلوا :
حتى إذا بلغوا به موضعه،
وضعه هو بيده،
ثم بنى عليه.
و كانت قريش
تسمّى رسول الله صلى الله عليه و سلم،
قبل أن ينزل عليه الوحي :
الأمين.
...

چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

محمّد رسول الله (صلّی  الله علیه و آله)

محمد (ص) بن عبدالله بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن نصر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان، مکنی به ابوالقاسم، پیغمبر اسلام. مادر آن حضرت آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب بن مره قرشی زهری است. هنگامی که حضرت محمد (ص) متولد شد پدرش عبدالله درگذشته بود و گفته اند که آن حضرت به هنگام مرگ پدر هفت یا بیست و هشت ماهه بود. تولد آن حضرت در عام الفیل (اواسط قرن ششم میلادی) (٥٧١ م)، روز دوشنبه دهم یا دوازدهم ربیع الاول و مشهور بین شیعۀ امامیه هفدهم همین ماه است. پس از ولادت، زنی از سعد بن بکر را به نام حلیمه دختر ابی ذؤیب برای شیر دادن او انتخاب کردند. در شش سالگیِ آن حضرت مادرش آمنه درگذشت و از آن پس حضرت محمد(ص) به کفالت جد خود عبدالمطلب درآمد و چون به هشت سالگی رسید عبدالمطلب نیز درگذشت و ابوطالب عمِّ وی سرپرستی او را به عهده گرفت. محمد(ص) با عم خود سفری چند به شام رفت و در این سفرها بود که کفایت و امانت او زبان زد شد. خدیجه دختر خویلد که زنی مالدار بود و جماعتی از مردان را برای ادارۀ امور بازرگانی خویش در خدمت داشت صداقت و امانت محمد(ص) را شنید از وی خواست که به اتفاق میسره غلامش مال التجاره ای را که آمادۀ حمل بود برگیرد و به شام برد. محمد(ص) این درخواست را پذیرفت و چون بازگشت خدیجه از او خواست که وی را به زنی بگیرد و او پذیرفت. از خدیجه چهار دختر به نام زینب و رقیه و ام کلثوم و فاطمه (علیها السلام) و سه پسر به نام قاسم و طاهر و طیب و بروایتی قاسم و طاهر و عبدالله به جهان آمدند. قاسم به مکه درگذشت و او نخستین از فرزندان رسول اکرم است که درگذشته است. خدیجه نخستین همسر رسول اکرم بود و تا او زنده بود رسول اکرم همسر دیگر اختیار نکرد. سپس سوده بنت زمعة بن قیس از بنی عامر را گرفت اما بروایتی ازدواج با وی در سال دهم بعثت در مکه و قبل از ازدواج با عایشه انجام شده است. زنان دیگر حضرت عبارتند از عایشه بنت ابوبکر، حفصة بنت عمر بن الخطاب، زینب بنت خزیمة، ام سلمه بنت ابوانیة بن المغیره مخزومی، زینب بنت جحش الاسدی، ام حبیبه (رملة) بنت ابوسفیان بن حرب بن امیة، جویریة بنت الحرث بن ابوضرار، میمونة بنت الحارث بن حزن هلالی، و صفیة بنت حیی بن اخطب. خدیجه و زینب بنت خزیمة در زمان حیات رسول اکرم به ترتیب در مکه و مدینه درگذشتند.
نصب حجرالاسود به دست مبارک رسول اکرم
دیوارهای کعبه بر اثر سیل ویران شده بود و از ارتفاع آن بیشتر از حدود یک قامت نمانده بود و قبیلۀ قریش از اینکه دست به تخریب آن زنند و مجدداً ترمیم و آن را مسقف کنند هراسناک بودند. تا آنکه گنجینۀ کعبه که در جوف آن قرار داشت به سرقت رفت. قبیلۀ قریش تصمیم گرفت که به تخریب و تجدید بنای آن بپردازد واین واقعه پانزده سال پس از جنگ الفجار و در سی و پنج سالگی حضرت رسول اکرم روی داد. به هر حال کار تجدید بنا و سقف زدن خانۀ کعبه میان قبایل عرب تقسیم گردید و چون بنای آن به مرحلۀ رکن و نصب حجرالاسود رسید قبایل با یکدیگر به مخالفت برخاستند چه هر قبیله می خواست افتخار نصب حجر را نصیب خود سازد و بدنبال این مخالفت همگی آمادۀ جنگ شدند اما داوری ابوامیة مخزومی مورد قبول کلیۀ قبایل قرار گرفت و آن اینکه نخستین کس که وارد مسجدالحرام شود حل این مهم را به عهده گیرد. قضا را محمد (ص) که مورد اعتماد همگی بود و او را امین میخواندند از در درآمد و قبایل بالاتفاق او را حکم ساختند حضرت فرمود تا پارچه ای آوردند و سنگ را در میان آن گذاردند و هر قبیله ای گوشه ای از آن را گرفت تا به محل برافراشتن آن بردند و سپس حضرت محمد به دست خود سنگ را برداشت و بر دیوار کعبه، آنجا که مقرر بود نصب کرد. حضرت محمد (ص) هنگامی که در مکه بسر می برد گاهگاه از مردم کناره می گرفت و به غاری در کوه معروف حرا، واقع در کوهی که امروز به جبل النور مشهور است می رفت و به عبادت و تفکر در آیات خدا و اوضاع آفرینش می پرداخت و در همین خلوتها بود که شبی وحی الهی بر او نازل شد و به پیغمبری مبعوث گشت.
مبعث رسول اکرم
بنا به روایتی بعثت آن حضرت در سن چهل سالگی و به روایتی دیگر چهل وسه سالگی بوده است که ده سال پس از بعثت را در مکه و ده سال دیگر را در مدینه گذرانید. ابن اسحاق روایت کند که حضرت رسول در چهل سالگی مبعوث گردید و سیزده سال در مکه و ده سال را در مدینه بسر برد و گویند که مدت سه سال پنهانی دعوت می فرمود و چون آیۀ «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل گردید دعوت رسالت را آشکار فرمود. مشهور بین امامیه روز مبعث بیست و هفتم رجب است. ابوعمر گوید که بعثت روز دوشنبه هشتم ربیع الاول سال چهل و یکم عام الفیل بود و نخستین آیه ای که نازل گردید «اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الاکرم...» بوده و بعضی دیگر روایت کنند که نخستین آیه از قرآن آیۀ «یا ایها المدثر...» بوده و روایت دیگر آنکه آغاز تنزیل قرآن روز جمعه ماه رمضان و بدین آیه بوده «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن ...» و خداوند می فرماید : «و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان» و روز التقای دو گروه مسلمین ومشرکین در بدر صبح روز جمعه هفدهم ماه رمضان است. دعوت حضرت محمد در مکه با مخالفت سران قریش روبرو شد و آنان در آن هنگام زمام تجارت این شهر را در دست داشتند و برای رونق کار خود از حمایت بتخانه و بت پرستان نیز دریغ نمی کردند. دعوت پیامبر اسلام که بر اساس توحید و بسط و نشر عدالت بود با منافع آنان سازگاری نداشت لذا تا آنجا که توانستند پیروان او را آزار دادند و آزردند اما بسبب حمایت ابوطالب تا وقتی که وی در حیات بود از آزردن رسول اکرم بیمناک بودند. چون ابوطالب در سال دهم بعثت و خدیجه پس از بیست و چهار سال و شش ماه همسری رسول اکرم (با اختلاف اقوالی که در تاریخ فوت او هست) درگذشتند، پس از مرگ این دو دوست و حامی و یاور، مصائب و گرفتاریها به آن حضرت روی آورد و مشرکان پیوسته حضرتش را می آزردند تا سرانجام پیامبر اسلام در بیست و هفتم ماه رمضان سال دهم بعثت به اتفاق زید بن حارثه به طائف رفت و به دعوت ثقیف پرداخت اما آنان پذیرای وی نگشتند ناگزیر در بیست و سوم ذوالقعدۀ همان سال به مکه بازگشت.
مهاجرت اصحاب به حبشه
چون آزار مشرکان نسبت به محمد (ص) و پیروان او شدت یافت رسول یاران خود را که از خویشاوندان او نبودند رخصت داد تا به سرزمین حبشه روند و این هجرت در سال پنجم بعثت بود. هجرت به حبشه دوبار صورت گرفت (رجوع به هجرتان و رجوع به حبشه شود).
هجرت رسول اکرم به مدینه
در همان وقت که مردم مکه به مخالفت با اسلام و پیغمبر آن برخاسته بودند در شهر یثرب حوادثی در جریان بود. دو قبیلۀ اوس و خزرج که در این شهر بسر می بردند بر اثر نزاع با یکدیگر فرسوده و خسته شده بودند در پی کسی بودند که سرپرستی شهر را بعهده گیرد و بدین جنگ خانگی پایان دهد. در موسم حج گروهی از مردم مدینه رسول (ص) را در مکه ملاقات کردند و دعوت او را شنیدند و او را تصدیق کردند و خبر به مردم شهر خود بردند و اسلام اندک اندک در شهر یثرب پراکنده شد و نمایندگان یثرب در دو نوبت با پیغمبر اکرم در عقبه بیعت کردند که به نام عقبۀ اولی و عقبه ثانیه مشهور است. (رجوع به عقبه شود). پس از بیعت انصار و فشار و شکنجۀ مشرکین به اصحاب، حضرت دستور مهاجرت به مدینه را صادر فرمودند و خود به اتفاق ابوبکر در غاری به کوه ثور سه روز یا بیشتر مخفی شدند و از آنجا به مدینه رفتند. پس اقامت آن حضرت پس از بعثت در مکه بقولی ده سال و بقولی سیزده سال و بقول سوم پانزده سال بوده است و اکثر قول سیزده سال را پذیرفته اند. خروج حضرت از غار اول ربیع الاول و ورود آن حضرت به مدینه دوازدهم همان ماه روز جمعه بوده است.
حوادث پس از هجرت
بنا بروایتی حضرت رسول (ص) شخصاً در بیست ویک غزوه شرکت داشت (و به روایتی دیگر بیست وشش غزوه بوده است) نخستین آنها غزوۀ ودان و آخرین آن غزوۀ تبوک بوده است و سریه های آن حضرت از زمان ورود به مدینه تا سال رحلت سی و پنج سریه بوده است. رجوع به غزوه و ترکیبات آن و نیز رجوع به سریه شود.
رحلت رسول اکرم (ص) مشهور بین امامیه رحلت آن حضرت روز بیست و هشتم صفر است اما روایات مختلفی در این باب آمده است که به اختصار آنها را در این جا می آوریم : در روز چهارشنبه دو شب به آخر ماه صفر مانده به سال یازدهم هجرت در خانۀ میمونه بیمار شد و چون بیماری شدت یافت حضرت را به خانۀ عایشه منتقل نمودند و ظهر روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول رحلت کرد و روز سه شنبه هنگام غروب آفتاب به خاک سپردند علی (ع) و عباس و اهل بیت بر جنازۀ رسول الله نماز گذاردند و به دنبال آنها مهاجرین و سپس انصار و آنگاه زنان و بعداً بردگان صلاة میت ادا نمودند و علی و فضل بن عباس و عباس و صالح (غلام رسول اکرم) و اوس بن خولی انصاری حضرت را غسل دادند و به روایتی اسامة بن زید و عبدالرحمن بن عوف. علی (ع) بدن را غسل میداد و عباس و فضل و قثم و اسامه و صالح آب می ریختند در هنگام غسل جامه های حضرت را از تن بیرون نیاوردند و جسد مبارک را در سه بُرد یمانی و بدون عمامه کفن نمودند. و علی و عباس و فضل و قثم و شقران و اسامة بن اوس بن خولی در قرار دادن رسول اکرم در مدفن با یکدیگر کمک کردند. غلام حضرت قطیفه ای را که بر آن جلوس می فرمود در زیر پهن کرد و از چهار آجر لحدی ساختند و پس از تسطیح بر روی قبر مبارک آب پاشیدند. سن رسول اکرم (ص) هنگام رحلت شصت و سه سال و به روایتی شصت و پنج سال و بقول دیگر شصت و شش سال بوده است اما روایت اول صحیح است.

چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

الحسن بن علي بن أبي طالب(ع)

الحَسن بن عليّ
(3 - 50 ه.ق 624 - 670 م)
الحسن بن علي بن أبي طالب
الهاشمي
القرشي،
أبو محمد :
خامس الخلفاء الراشدين
و آخرهم،
و ثاني الأئمة الاثني عشر عند الإمامية
ولد في المدينة المنورة،
و أمه فاطمة الزهراء
بنت رسول الله صلّى الله عليه و سلّم
و هو أكبر أولادها و أولهم.
كان عاقلا حليما محبا للخير،
فصيحا من أحسن الناس منطقا و بديهة
حج‏ عشرين حجة ماشيا.
و قال أبو نعيم:
دخل أصبهان غازيا مجتازا إلى غزاة جرجان،
و معه عبد الله بن الزبير.
و بايعه أهل العراق بالخلافة
بعد مقتل أبيه سنة 40 ه.ق
و أشاروا عليه بالمسير إلى الشام
لمحاربة معاوية بن أبي سفيان،
فأطاعهم و زحف بمن معه.
و بلغ معاوية خبره،
فقصده بجيشه.
و تقارب الجيشان
في موضع يقال له «مسكن» بناحية من الأنبار،
فهال الحسن أن يقتتل المسلمون،
و لم يستشعر الثقة بمن معه،
فكتب إلى معاوية يشترط شروطا للصلح،
و رضي معاوية،
فخلع الحسن نفسه من الخلافة
و سلم الأمر لمعاوية
في بيت المقدس
سنة 41 ه.ق،
و سمي هذا العام «عام الجماعة»
لاجتماع كلمة المسلمين فيه.
و انصرف الحسن إلى المدينة
حيث أقام
إلى أن توفي مسموما (في قول بعضهم)
و مدة خلافته ستة أشهر و خمسة أيام.
و ولد له أحد عشر ابنا
و بنت واحدة.
و إليه نسبة الحسنيين كافة
و كان نقش خاتمه :
«الله أكبر و به أستعين».

چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

حسن بن عليّ بن إبي طالب (ع)

حسن بن علی بن ابی طالب هاشمی قرشی (ع)، ملقب به مجتبی (ع). امام دوم شیعۀ اثنا عشری است و پنجم خلفای راشدین از نظر سنّیان و چهارمین از پنج تن آل عباست. در مدینه بسال سوم هجرت از حضرت فاطمه (س) دختر حضرت پیغمبر (ص) بزاد و بزرگترین فرزندان وی بود، و پس از قتل پدرش علی (ع) در٤٠ ه.ق  مردم عراق با وی بیعت کردند و برای ادامۀ جنگِ پدر با معاویه به طرف شام حرکت کرد و در «مسکن» از نواحی انبار با لشکر معاویه روبرو شد، پس با معاویه وارد مذاکره شد و چون معاویه شرایط وی را پذیرفت در بیت المقدس از خلافت استعفا فرمود و این سال (٤١ ه.ق) را بدین سبب «عام الجماعة» خوانند. پس به مدینه گوشه نشینی گزید و همانجا در سال ٥٠ ه.ق درگذشت و یا مخفیانه با زهر کشته شد. وی یازده پسر و یک دختر داشت وسیّدان حسنيّ بدو منسوب هستند. شرح احوال حضرت إمام حسن (ع) و مخصوصاً داستان صلح ایشان با معاویه را کتابهای جداگانه نگاشته اند. شیعیان به حضرتش لقب شبر و به برادرشان حضرت إمام حسین بن علی (ع) لقب شبیر داده اند.

چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

المأْمُون العَبَّاسيّ
(170 - 218 ه.ق 786 - 833 م)
عبد الله بن هارون الرشيد
بن محمد المهدي
بن أبي جعفر المنصور،
أبو العباس :
سابع الخلفاء من بني العباس في العراق،
و أحد أعاظم الملوك، في سيرته و علمه و سعة ملكه.
نفذ أمره
من إفريقية
إلى أقصى خراسان و ما وراء النهر و السند.
و عرّفه المؤرخ ابن دحية بالإمام
«العالم المحدّث النحويّ اللغوي».
ولي الخلافة بعد خلع أخيه الأمين (سنة 198 ه.ق)
فتمم ما بدأ به جده المنصور
من ترجمة كتب العلم و الفلسفة.
و أتحف ملوك الروم بالهدايا سائلا
أن يصلوه بما لديهم من كتب الفلاسفة،
فبعثوا إليه بعدد كبير من كتب
أفلاطون و
أرسطاطاليس و
أبقراط و
جالينوس و
إقليدس و
بطليموس و غيرهم،
فاختار لها مهرة التراجمة،
فترجمت.
و حض الناس على قراءتها،
فقامت دولة الحكمة في أيامه.
و قرب العلماء و الفقهاء و المحدثين و المتكلمين
و أهل اللغة و الأخبار
و المعرفة بالشعر و الأنساب.
و أطلق حرية الكلام
للباحثين و أهل الجدل و الفلاسفة،
لو لا المحنة بخلق القرآن،
في السنة الأخيرة من حياته.
و كان فصيحا مفوها،
واسع العلم،
محبا للعفو.
من كلامه :
لو عرف الناس حبي للعفو لتقربوا إليّ بالجرائم.
و أخباره كثيرة
جمع بعضها
في مجلد مطبوع
صفحاته 384
من «تاريخ بغداد»
لابن أبي طيفور،
و كتاب «عصر المأمون - ط»
لأحمد فريد الرفاعيّ.
و له من التواقيع و الكلم ما يطول مدى الإشارة إليه.
توفي في «بذندون»
و دفن في طرسوس.

چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مأمون عبّاسيّ

مأمون بن هارون الرشید. وی هفتمین خلیفه از خلفای بنی عباسی است که پس از قتل برادرش امین در سال ١٩٨ هجری قمری به خلافت رسید و در سال ٢١٨ وفات کرد. عبدالله پسر هارون ملقب به مأمون هفتمین خلیفه از خلفای عباسیان. از مادری ایرانی (نام مادر ماٌمون مراجل بود.) بود و در موقع مرگ پدر در خراسان اقامت داشت. ایرانیانِ مایل به شیعیان علوی که از ظلم و جور علی بن عیسی حاکم هارون بر خراسان و رفتارهای زشت خلیفه نسبت به آل علی سخت متنفر بودند دور مأمون را گرفتند و او را در مقابل امین که برگزیدۀ سران عرب و مردم بغداد بود تقویت کردند. مأمون به تدبیر و کفایت فضل بن سهل و به سرداری طاهر بن حسین ملقب به ذوالیمینین بر علی بن عیسی سردار سپاه امین به سال ١٩٥ ه.ق غالب شد و در سال ١٩٨ ه.ق بغداد پس از جنگی شدید به دست طاهر مسخر گردید و امین محبوس و سپس کشته شد و مأمون در همین سال ١٩٨ ه.ق در مرو رسماً به خلافت برگزیده شد و فضل بن سهل را به وزارت خویش برگزید. بزرگان ایرانی از جمله آل سهل تمایل داشتند که مأمون یکی از علویان را به ولیعهدی خود انتخاب نماید و به همین جهت مأمون حضرت علی بن موسی کاظم (ع) را به احترام تمام از مدینه به بغداد خواست و ابتدا طاهر سردار مأمون با او به ولیعهدی بیعت نمود و خود خلیفه هم به سال ٢٠١ ه.ق در خراسان آن حضرت را رسماً به این مقام معرفی کرد و به لقب رضا ملقب گردید. مردم بغداد از شنیدن اختیار یک تن علوی به ولیعهدی برآشفته ابراهیم بن المهدی را به خلافت برداشتند و مأمون ناچار آنچه را که درباب انتقال خلافت به آل علی گفته بود انکار کرد و به سال ٢٠٢ ه.ق به سوی بغداد روانه شد و پیش از عزیمت به بغداد دستور داد فضل بن سهل را در حمام کشتند و سال بعد از آن علی بن موسی الرضا (ع) را نیز در طوس به قول مشهور مسموم نمود. مأمون در آخر سال ٢٠٣ ه.ق به بغداد وارد شد و مخالفان از شنیدن خبر ورود او به بغداد متوحش شده گریختند و خلافت دوباره مأمون را مسلّم شد. مأمون از جوانی بر اثر تربیتی که پیش ایرانیها یافته بود علاقۀ شدید به علم و حکمت داشت و در تمام دورۀ خلافت هر وقت مجال می یافت فضلا را به ترجمۀ کتب از یونانی و سریانی و پهلوی و هندی به عربی وامیـداشت و دربار او مرکز اجتماع دانشمندان مذاهب مختلف و محل بحث و مناظرۀ ایشان بوده مأمون در سفر جهاد و به هنگام مراجعت از مصر در نزدیکی طرطوس پس از بیماری مختصری به سال ٢١٨ ه.ق درگذشت.



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 592
بازدید دیروز : 2093
بازدید هفته : 5862
بازدید ماه : 8908
بازدید کل : 166051
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content