یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
سه شنبه 3 تير 1393برچسب:کعب أحبار , :: :: نويسنده : علی

کَعبُ الأَحبار، کعب بن ماتع الحبر مکنی به ابواسحاق تابعی است و از یهودیان حمیر بود که بزمان عمر اسلام آورد. او را کعب الحبر نیز میگویند.
صاحب قاموس در کلمۀ حبر گوید :
کعب الحبر [ ح َ / ح ِ ] صحیح است و احبار نباید گفت،
صاحب تاج العروس در شرح آن آرد :
از ابن درستویه نقل است که گفت :
کعب الحبر به کسر حاء صحیح است و چون آن را معنی وصفی دهند کعب را با تنوین آورند و اگرحبر به معنی مداد آید بی تنوین ذکر شود و کعب به حبر اضافه شود.
در کتاب شرح نظم الفصیح آمده :
کعب الاحبار خالی از اشکال است چه اضافه با کوچکترین سبب جائز است و در اینجا سبب و رابطۀ قوی وجود دارد اعم از آنکه حبر به معنی مداد گرفته شود یا دانشمند.
او را از آن رو کعب الاحبار میگویند که صاحب کتب احبار بود.
زرقانی در شرح مواهب میگوید :
آنچه فیروزآبادی در منع کعب الاحبار گفته مسموع نیست و اشکالی در استعمال کعب الاحبار نمیباشد.
شرح حال کعب الاحبار در تهذیب نووی و مثلث ابن السید آمده است.
مرحوم دهخدا در یادداشتی نویسد :
نام صحابی است که به اول، دین یهود داشت و اخبار بسیاری از او روایت شده است که بیشتر اسرائیلیات است. این شخص را به غلط کعب الاخبار ذکر میکنند. فارسی زبانان آن را بدون الف و لام آرند یعنی کعب احبار

كَعْب الأَحْبار
(... - 32 ه.ق. ... - 652 م.)
كعب بن ماتع بن ذي هجن الحميري،
أبو إسحاق :
تابعي.
كان في الجاهلية من كبار علماء اليهود في اليمن،
و أسلم في زمن أبي بكر،
و قدم المدينة في دولة عمر،
فأخذ عنه الصحابة و غيرهم كثيرا من أخبار الأمم الغابرة،
و أخذ هو من الكتاب و السنة عن الصحابة.
و خرج إلى الشام،
فسكن حمص،
و توفي فيها،
عن مائة و أربع سنين.

سه شنبه 3 تير 1393برچسب:تمیم داريّ, :: :: نويسنده : علی

تَمیم الدّاريّ، ابن اوس بن خارجة الداری. مکنی به ابورقیة. صحابی است و در سال نهم از هجرت اسلام آورد. بخاری و مسلم هیجده حدیث از وی روایت کرده اند و در سال چهلم از هجرت در فلسطین درگذشت و مِقریزی کتابی دارد بنام «ضوء الساری فی معرفة خبر تمیم الداری».

تَمِيم الداريّ
(... - 40 ه.ق. ... - 660 م.)
تميم بن أوس بن خارجة الداريّ،
أبو رقية :
صحابي،
نسبته إلى الدار بن هانئ، من لخم.
أسلم سنة 9 ه.ق.،
و أقطعه الأندلسي، أبو غالب، ابن التياني :
النبي صلّى الله عليه و سلّم قرية حبرون (الخليل - بفلسطين) و كان يسكن المدينة.
ثم انتقل إلى الشام بعد مقتل عثمان.
فنزل بيت المقدس.
و هو أول من أسرج السراج بالمسجد.
و كان راهب أهل عصره و عابد أهل فلسطين.
روى له البخاري و مسلم 18 حديثا.
و للمقريزي فيه كتاب سماه
«ضوء الساري في معرفة خبر تميم الداريّ».
مات في فلسطين.

سه شنبه 3 تير 1393برچسب:أُبَيّ بن کَعب, :: :: نويسنده : علی

أُبَيّ بن کعب بن قیس بن عبید بن زید بن معاویة بن عمرو بن مالک بن النجار الأنصاری النجاری.
مکنی به ابوالمنذر و ابوالطفیل و ملقب به سیّدالقراء.
یکی از صحابۀ کِبار و از اصحاب عقبۀ ثانیة و از کُتّابِ وحی. او غزوۀ بدر و دیگر مشاهد را دریافته است و رسول صلی الله علیه و آله بدو فرمود :
لیهنئک العلم اباالمنذر.
و نیز فرمود :
ان ّ الله امرنی ان اقرء علیک.
و عمر بدو سیدالمسلمین میگفت!
و گویند رسول صلوات الله علیه نیز بدواین خطاب میکرد!
و ائمۀ احادیث او را در صحاح آورده اند و مسروق او را یکی از شش تن اصحاب فتیا میشمارد.
واقدی گوید :
او نخستین کس است که برای رسول اکرم کتابت کرد و هم اوست اوّل کس که در آخر نامه ها ((کَتَب َ فلان بن فلان)) را در عرب مرسوم داشت
و از اصحاب رسول عمر و ابوایوب و عبادة بن الصامت و سهل بن سعد و ابوموسی و ابن عباس و ابوهریره و انس و سلیمان بن صرد و جز آنان از او روایت کرده اند
و وفات او را به سال ١٩ و٢٠ و٢٢ ه.ق. گفته اند و در آن وقت عمر گفت :
امروز سیّد مسلمانان بمرد.
و بعضی گفته اند مرگ او به روزگار خلافت عثمان در سال ٣٠ ه.ق. بود و شهاب الدین ابوالفضل احمدبن علی بن محمد معروف به ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة فی تمییزالصحابة گوید : قول اخیر اثبت اقوال است.
و پسر او طفیل اُبَيّ نیز از پدر خویش روایت کند.
و اُبَيّ پیش از زید بن ثابت به کتابت وحی مأمور گردید.
و حاجی خلیفه نسخۀ بزرگی از تفسیر بدو نسبت میکند و میگوید آن را ابوجعفر رازی از ربیع بن انس و ربیع از ابی العالیه و او از ابی بن کعب روایت کند و این اسنادی صحیح است و ابيّ  یکی از چهار کس است که قرآن را گرد کردند به زمان رسول صلوات الله علیه.

أُبَي بن كَعْب
(...- 21 ه.ق. ...- 642 م.)
أبي بن كعب بن قيس بن عبيد،
من بني النجار،
من الخزرج،
أبو المنذر:
صحابي أنصاري.
كان قبل الإسلام حبرا من أحبار اليهود،
مطلعا على الكتب القديمة،
يكتب و يقرأ - على قلة العارفين بالكتابة في عصره -
و لما أسلم كان من كتّاب الوحي.
و شهد بدرا و أحدا و الخندق و المشاهد كلها مع رسول الله صلّى الله عليه و سلّم
و كان يفتي على عهده.
و شهد مع عمر بن الخطاب وقعة الجابية،
و كتب كتاب الصلح لأهل بيت المقدس،
و أمره عثمان بجمع القرآن، فاشترك في جمعه.
و له في الصحيحين و غيرهما 164 حديثا.
و في الحديث :
أقرأ أمتي أبيّ بن كعب.
و كان نحيفا قصيرا أبيض الرأس و اللحية.
مات بالمدينة.

سه شنبه 3 تير 1393برچسب:عبدالله بن سلام, :: :: نويسنده : علی

عبدالله بن سلام بن الحارث الاسرائیلی.
صحابی است، هنگامی که حضرت رسول به مدینه رفت اسلام آورد و در شأن اوست آیۀ «... شهد شاهد من بنی اسرائیل»!. و آیۀ «من عنده علم الکتاب»!. وی با عُمر در فتح بیت المقدس و جابیه حاضر بود و به سال ٤٣ ه.ق. بمدینه درگذشت. از او در الصحیحین ٢٥ حدیث است.

عَبْد الله بن سَلَام
(... - 43 ه.ق. ... - 663 م.)
عبد الله بن سلام بن الحارث الإسرائيلي،
أبو يوسف :
صحابي،
قيل إنه من نسل يوسف بن يعقوب.
أسلم عند قدوم النبيّ صلى الله عليه و سلم المدينة،
و كان اسمه «الحصين» فسماه رسول الله صلى الله عليه و سلم عبد الله.
و فيه الآية :
«و شهد شاهد من بني إسرائيل»!
و الآية :
«و من عنده علم الكتاب»!
و شهد مع عمر فتح بيت المقدس و الجابية.
و لما كانت الفتنة بين عليّ و معاوية، اتخذ سيفا من خشب، و اعتزلها.
و أقام بالمدينة إلى أن مات. له 25 حديثا.

سه شنبه 3 تير 1393برچسب:إسرائیلیّات, :: :: نويسنده : علی

إسرائیلیّات
روایات و اخباری که از بنی اسرائیل در اخبار اسلامی درآورده اند.
تاریخ اخبار و قصصی که از طریقۀ یهود داخل اسلام شده و غالباً خرافی و دروغ و بی بنیان است.

سه شنبه 3 تير 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

وَهَب بن مُنَبَّه، مکنی به ابوعبدالله. از ایرانیان متولد در یمن بود. وی نخستین کس است که در اسلام تاریخ و قصص نوشت. وفات او در ١١٦ ه.ق. اتفاق افتاد.
ابن الندیم گوید :
وی از اهل کتاب بود که اسلام آورد و عالم به اخبار سَلَف بوده است.
مورخ است که از کتابهای قدیم بسیار خبر نقل کرده و به افسانه های کهن به خصوص به اسرائیلیات آگاه بوده است.
وی از تابعیان شمرده میشود و ریشۀ او به ایرانیانی میرسد که آنان را کسری پادشاه ایران به یمن فرستاد، و مادرش حمیری است. تولد و مرگ او در صنعاء اتفاق افتاد.
عمر بن عبدالعزیز او را به قضاوت صنعاء منصوب کرد.
وی به قَدَریَّت متّهم شد و سپس از آن برگشت و گویند که در این باره کتابی نیز بپرداخت و آنگاه پشیمان گردید.
کتابهایی دارد که از آن جمله است :
ذکر الملوک المتوجه من حمیر.
قصص الانبیاء.
قصص الاخبار.

وَهْب بن مُنَبِّه
(34 - 114 ه.ق. 654 - 732 م.)
وهب بن منبه
الأبناوي
الصنعاني
الذماري،
أبو عبد الله :
مؤرخ، كثير الإخبار عن الكتب القديمة، عالم بأساطير الأولين و لا سيما الإسرائيليات.
يعد في التابعين.
أصله من أبناء الفرس الذين بعث بهم كسرى إلى اليمن.
و أمه من حمير.
ولد و مات بصنعاء و ولاه عمر بن عبد العزيز قضاءها.
و كان يقول :
سمعت اثنين و تسعين كتابا كلها أنزلت من السماء، اثنان و سبعون منها في الكنائس، و عشرون في أيدي الناس لا يعلمها إلا قليل، و وجدت في كلها أن من أضاف إلى نفسه شيئا من المشيئة فقد كفر.
و من كلامه، و ينسب إلى غيره :
إذا دخلت الهدية من الباب خرج الحق من الكوة!
و اتهم بالقدر، و رجع عنه. و يقال : ألف فيه «كتابا» ثم ندم عليه.
و حبس في كبره و امتحن.
قال صالح بن طريف :
لما قدم يوسف بن عمر العراق، بكيت، و قلت : هذا الّذي ضرب وهب بن منبه حتى قتله.
و في «طبقات الخواص» أنه صحب ابن عباس و لازمه ثلاث عشرة سنة.
من كتبه «ذكر الملوك المتوجة من حمير و أخبارهم و قصصهم و قبورهم و أشعارهم» رآه ابن خلكان في مجلد واحد، و قال : هو من الكتب المفيدة.
و له «قصص الأنبياء - خ» و «قصص الأخيار» ذكرهما صاحب كشف الظنون.‏

سه شنبه 3 تير 1393برچسب:ابن فارِس, :: :: نويسنده : علی

ابنُ فارِس
قرن 4 قمری

ابن فارس، ابوالحسن یا ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا بن محمد بن حبیب الرازی اللغوی.
در اقسام علوم، خاصه در لغت، امام بود و کتاب مجمل او در لغت عرب با همۀ اختصار حاوی فوائد جَمّه است.
او اصلاً از مردم ری بود و بقزوین علم و ادب فراگرفت و نوبتی نیز بزیارت خانه شد و در آنجا باز به کسب معرفت و دانش پرداخت.
گذشته از اساتید دیگر از پدر خویش هم استفادات بسیار کرده است.
یکی از شاگردان او بدیع الزمان همدانی معروف است و حریری صاحب مقامات اسلوب خویش از رسائل انیقۀ او اقتباس کرده است.
فخرالدولۀ دیلمی وی را به ری خواند و تربیت فرزند خویش مجدالدوله بدو گذاشت.
صاحب بن عَبّاد خود را رهین دانش و فضل ابن فارس میداند.
تألیفات او ازتغلیط و اشتباه خالی است و با ایرانی بودن از شعوبیه بیزار و با آنان مخالف است. او به سَخا مشهور بوده است و اشعار رائقه و رسائل بدیعۀ او مطبوع اهل ادب است.
علاوه بر مجمل اللغه که مرتب بر حروف است کتب ذیل ازاوست :
الصاحبی فی فقه اللغة و سنن العرب فی کلامها.
کتاب الثلاثه.
کتاب أوجز السیر لخیر البشر.
کتاب ذم الخطاء فی الشعر.
کتاب الاتباع و المزاوجة.
کتاب النیروز.
کتاب اللّا مات.
کتاب حلیة الفقهاء.
وفات او در٣٩٠ ه.ق. به ری بوده و مدفن او مقابل مشهد قاضی علی بن عبدالعزیز جرجانی است. نیز گویند وفات او در٣٩٧ و مدفن او به محمدیه است.
و ابن الندیم در الفهرست نام ابن فارسی را میبرد و کتابی کتاب الحماسه بدو نسبت میکند.

ابن فارس
(329 - 395 ه.ق. 941 - 1004 م.)
أحمد بن فارس بن زكريا القزويني الرازيّ، أبو الحسين :
من أئمة اللغة و الأدب.
قرأ عليه البديع الهمذاني و الصاحب ابن عباد و غيرهما من أعيان البيان.
أصله من قزوين، و أقام مدة في همذان، ثم انتقل إلى الريّ فتوفي فيها، و إليها نسبته.
من تصانيفه «مقاييس اللغة - ط» ستة أجزاء،
و «المجمل - خ» طبع منه جزء صغير،
و «الصاحبيّ - ط» في علم العربية، ألفه لخزانة الصاحب ابن عباد،
و «جامع التأويل» في تفسير القرآن، أربع مجلدات،
و «النيروز - ط» في نوادر المخطوطات،
و «الإتباع و المزاوجة - ط»
و «الحماسة المحدثة»
و «الفصيح»
و «تمام الفصيح»
و «متخير الألفاظ - ط»
و «ذمّ الخطأ في الشعر - ط»
و «اللامات - ط»
و «أوجز السير لخير البشر - ط» في 8 صفحات،
و «كتاب الثلاثة - خ» في الكلمات المكونة من ثلاثة حروف متماثلة،
و له شعر حسن.

سه شنبه 3 تير 1393برچسب:فیّوميّ, :: :: نويسنده : علی

أبو العبّاس فَیّوميّ

احمد بن محمد بن علی الفیومی المصری ثم الحموی. او راست : المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر. وفات به سال ٧٧٠ ه.ق. و مؤلف روضات تاریخ وفات او را هفتصد و هفتادواند گفته است.

الفَيُّومي
(... - نحو 770 ه.ق. ... - نحو 1368 م.)
أحمد بن محمد بن علي الفيومي ثم الحموي، أبو العباس :
لغويّ، اشتهر بكتابه «المصباح المنير- ط» ولد و نشأ بالفَيّوم (بمصر) و رحل إلى حماة (بسورية) فقطنها. و لما بنى الملك المؤيد إسماعيل جامع الدهشة قرره في خطابته.
قال ابن حجر : كأنه عاش إلى بعد 770 ه.
و علّق «محمد بن السابق الحموي؟» على إحدى النسخ المخطوطة من الدرر الكامنة بأنه توفي في حدود 760 و في كشف الظنون : فرغ من تأليف المصباح في شعبان سنة 734 و توفي سنة 770 و له أيضا «نثر الجمان في تراجم الأعيان - خ» أجزاء منه، بلغ في آخرها سنة 745 و «ديوان خطب - خ» بدأ بتأليفه سنة 727.

سه شنبه 2 تير 1393برچسب:ناشي صغیر, :: :: نويسنده : علی

النّاشِئُ الأَصْغَر
رحمة الله علیه
قرن چارم قمري

ناشِیءُ الأَصغر، علی بن عبدﷲ. شاعر مشهوری است از اهالی بغداد. وی به دوران خلافت المقتدر و القاهر و الراضی و غیر ایشان میزیسته است.
و نیز مؤلف ریحانة الادب آرد :
علی بن عبدﷲ بن وصیف بن عبدﷲ، یا علی بن وصیف بن عبدﷲ بغدادی الاصل و المدفن، مصری المنشأ موصوف به «حلاء» و مکنی به ابوالحسن یا ابوالحسین و ملقب به ناشی که گاهی در مقابل ناشی اکبر او را نیز به اصغر یا صغیر مقید کرده و ناشی صغیر گویند، چنانکه به جهت سکونت در باب الطاق بغداد به طاقی نیز موصوف است و معروف به کاتب بغدادی،
از اکابر و نوابغ متکلمین شیعه ومشاهیر شعرای طراز اول قرن چهارم هجرت و محبین خانوادۀ عصمت و طهارت (ع) است و قصائدی در مدایح این خانواده گفته و به شاعر اهل بیت (ع) موصوف و معروف گردیده
و درحلب سیف الدولة بن حمدان را نیز مدیحه گفته، مشمول اکرامات وی گردید.
ناشی از مُبَرَّد و ابن المعتز روایت کرده و شیخ مفید و ابوبکر خوارزمی و مُتَنَبّي و ابن فارس لغوی هم از شاگردان او بوده اند و از او روایت می نمایند ...
وفات ناشی در سال سیصد و شصتم یا شصت و پنجم یا ششم هجری در بغداد واقع و موافق آنچه از معالم العلماء نقل شده جسد او را سوزانیدند.
کتابی در امامت و کتابی در علم کلام تألیف او بود و تصانیف بسیاری بدو منسوب است.

*******

الناشئ الأَصْغَر


(271 - 366 ه.ق. 884 - 976 م.)
علي بن عبد الله بن وصيف، أبو الحسن الحلّاء المعروف بالناشئ الأصغر :
شاعر مجيد، من أهل بغداد.
كان إماميا، له قصائد كثيرة في أهل البيت.
أخذ علم الكلام عن ابن نوبخت و غيره، و صنف كتبا.
و قصد سيف الدولة بحلب، و أملى «ديوان شعره» في مسجد الكوفة، فحضر مجلسه بها المتنبي، و هو صغير.
و توفي ببغداد.
كان في صغره يعمل النحاس و يحلّيه في صنعة بديعة، فقيل له «الحلّاء» و كان جده «و صيف» مملوكا، و أبوه عبد الله عطارا.

دو شنبه 2 تير 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

دریافتنِ طبیبانِ إلهي، أمراضِ دین و دل را، در سیمایِ مُرید و بیگانه، و لحنِ گفتارِ او، و رنگ و چشمِ او، و بی این همه نیز از راهِ دل، كه :
إنَّهُم جَواسیسُ القلوبِ، فَجالِسوهم بالصّدقِ

*******

این طبیبانِ بدن دانشوَرَند
بر سَقامِ تو، زِ تو واقفــترند

تا زِ قاروره همی بینند حال
كه ندانی تو از آن رو إعتلال

هم زِ نبض و، هم زِ رنگ و، هم زِ دَم
بو بَرَند از تو، به صد گونه سَقَم

هم ز نبضت، هم ز چشمت، هم ز رنگ
صد سَقَم بینند در تو بی دِرَنگ

این طبیبان نو آموزند خود
كه بدین آیاتشان حاجت بُوَد

پس طبیبانِ إلهي در جهان
چون ندانند از تو بی گفتِ دهان ؟

كاملان از دور نامت بشنوند
تا به قعرِ تار و پودَت دَرروند

بلكه پیش از زادنِ تو سالها
دیده باشندَت به چندین حالها

حالِ تو دانند یک یک، مو به مو
زآنکه پُر هستند از أسرارِ هو

*******

مثنوي معنوي
دفتر چارم



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 189
بازدید دیروز : 51
بازدید هفته : 1001
بازدید ماه : 2482
بازدید کل : 168005
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content