مُبتدا
مبتدا یعنی آغاز چیزی، هر چیز که بدان ابتدا کنند و هرچیز آغاز شده.
(اصطلاح نحو)
در نحو اسمی را گویند که «مخبرٌ عنه» واقع شود و از «عوامل لفظی» خالی باشد،
مانند : زیدُ قائم.
که زید را مبتدا و قائم را «خبر» گویند.
اسمی که حالت یا وقوع امری را بدان اسناد دهند ... «مسندٌ الیه» مقابل «خبر».
«اسمـــ»ی است «مسند الیه»، مجرّد از «عوامل لفظی»، یا «صفتـــ»ی است که بعد از «الف استفهام» یا «حرف نفی» واقع شود که در این صورت «اسم ظاهر» را «مرفوع» میسازند.
«اسمـــ»ی است، مجرّد از «عوامل» که جمله بدان آغاز شود و آن «اسم»، «مسند الیه» قرار گیرد؛ یعنی چیزی را بدان نسبت دهند، چنانکه در «اسناد»، قیام به زید داده شده است. و «خبر» آن باشد که معنی بدان تمام شود و «مبتدا» و «خبر» هر دو مرفوع» هستند.
«مبتدا» گاه «اسم» است، گاه «صفت».
اگر «صفت» باشد باید پیش از آن، «ادات استفهام» یا «ادات نفی» درآید در این صورت «اسمِ» دوم، «فاعل» و سَدٌّ مَسَدّ خبر است،
چون : أ قائم الزیدان ؟
و
کیف جالس الزیدان ؟
و
أ مضروب العمروان ؟
*******
خبر
خبر یعنی آگاهی
خبر در اصطلاح نحوی و دستوری :
در کتاب «انموذج» ضمن تعریف «مبتدا» و «خبر»، خبر چنین آمده است :
المبتدا وخبره اسمان مجردان عن العوامل اللفظیة للاسناد کــزید قائم، فانهما اسمان مجردان عن العوامل اللفظیة و اسند احدهما و هو «قائم» الی الاخر و هو «زید» و المسند الیه اعنی «زیداً» یسمی «مبتدا» و المسند اعنی قائماً یسمی «خبراً».
در «صمدیه» چنین آمده است :
المبتدء هو المجرد عن العوامل اللفظیة مسنداً الیه او الصفة الواقعة بعد فی او استفهام رافعة لظاهر او حکمه ... و الخبر هو المجرد المسند به و هو مشتق و جامد.
در «الفیة» اثر «ابن مالک»، خبر چنین تعریف شده است :
مبتدأ زید و عاذر خبر
ان قلت زید عاذر من اعتذر
و اول مبتدأ و الثانی
فاعل اعنی فی أسار ذان
وقس و کاستفهام النفی و قد
یجوز نحو فائز اولو الرشد
و الثان مبتدا و ذا الوصف خبر
ان فی سوی الافراد طبقا استقر
در «شرح جامی» خبر چنین تعریف شده است :
الخبر هو المجرد (ای هو الاسم المجرد عن العوامل اللفظیه) المسند به (ای ما یوقع به الاسناد) المغایر للصفة المذکورة (ای الصفة الواقعة بعد حرف النفی کما و لا و الف الاستفهام رافعة لصاهر).
از آنچه گذشت خبر به نزد نحویان و اهل دستور باید چنین باشد :
خبر کلمه ای مفرد یا به تأویل مفرد رفته ای است که به مبتدا نسبت داده می شود تا با آن کلامی ساخته شود که چون این کلام به مخاطب القاء شد او از حالت منتظره ای که دارد در آید و به اصطلاح سکوتِ او در این مورد جایز باشد. در انتساب خبر به مبتدا یا رابطه ای فیمابین هست یا نیست اگر نبود چون «زید قائم» خبر مشتق حاوی ذاتی است به نحو اجمال که مبتدا صورت تفصیلی این ذات مجمل است و رابطه نیز همان رابطه ای است که هر مجمل با مبین خود دارد چه مشتق همواره قائم به ذات به نحو اجمال است و همین ذاتِ اجمالی موجب ربط خبر به مبتدا میشود.
بعض قواعد راجع به خبر :
١ - گاهی خبر در کلام حذف میشود. در این مورد حذف به واسطۀ قرینه است یعنی خبر فی الحقیقه در کلام موجود است منتها برای رفع تکرار حذف شده است
٢ - قاعدةً مبتدا باید مقدم بر خبر باشد زیرا مبتدا ذات مبینی است که ذات مجمل منطوی در خبر وابسته به آن است از آنجا که هر مضمیری باید قبل از ضمیر خود آید. خبر نیز باید بعد از مبتدا آید تا اضمار قبل از ذکری محقق نشود. البته در بعضی موارد خبر مقدم بر مبتدا میشود که اهمّ آن موارد یکی وجود ضمیر متعلق به مبتدا در خبر است و دیگر موردی است که در صورت تأخیر خبر بر مبتدا معنی جمله تغییر کند.