داستان غَرانیق
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
چهار شنبه 11 تير 1393برچسب:داستان غَرانیق, :: :: نويسنده : علی

داستان غَرانیق

غَرانیق یعنی جوانان زیباشکل.
غَرانیقُ العُلی : مراد اصنام است.
در کتب لغت معنی ذکر نکرده اند و این معنی تنها در «داستان غرانیق» آمده است. داستان غرانیق از داستانهائی است که از طرف مخالفین دین اسلام ساخته شده است و آن حاکی از این است که پیغمبر اسلام بتهای مشرکین را ستایش کرده است.
طبری در این باره نویسد :
وقتی پیغمبر دید خویشاوندانش از او رو برگردانده و از وی دوری میکنند آرزو کرد که خدا آیه بفرستد شاید به وسیلۀ آن به خویشاوندانش نزدیک شود، و با محبتی که به خانوادۀ خود داشت مایل بود این خشونت و دشمنی به نرمی و آشتی مبدل شود.
نتیجۀ این آرزو و تلقین به نفس این شد که وقتی سورۀ نجم بر او نازل گشت و آن را در مجمع قریش خواند همین که به آیۀ
«أفـرأیتم اللّات والعزّی»
رسید شیطان از خیال درونی پیغمبر سوء استفاده کرد و به زبان او گذاشت که در ستایش بتها بگوید :
تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن ترتضی (
اين عبارت به صورت تلک الغرانيق الاولي منها الشفاعة ترتجي، و به صورت و هي الغرانقة العلي و شفاعتهن ترتجي و صورتهاي ديگر نيز نقل شده است. یعنی آنها بتان بزرگ اند، همانا میانجیگری آنها پذیرفته است).
قریش از ستایش خدایان خود خرسند گشتند و پذیرفتند. مسلمانان هم تصدیق کردند. همین که پیغمبر به سجده رسید و سوره را پایان داد مسلمانان و مشرکان همه سجده کردند.
خبر سازش قریش با پیغمبر به حبشه رسید دسته ای از آنان به مکه برگشتند و دسته ای باقی ماندند.
از آنسو جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و گفت : چه کردی ؟ آنچه خواندی من نیاوردم. سخنی گفتی که خدا نگفته بود! پیغمبر سخت اندوهناک شد، و خدا برای آرامش خاطر وی این آیات را نازل کرد :
«و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته فینسخ الله ما یلقی الشیطان ثم یحکم الله آیاته والله علیم حکیم». (یعنی پیش از تو پیغمبری نفرستادیم جز اینکه هرگاه آرزوئی میکرد شیطان در آن راه مییافت پس خدا آنچه را که شیطان القاء میکند نسخ کرده و آیات خود را محکم میسازد و خدا دانا و حکیم است).
و پس از آن برای ابطال قول شیطان : تلک الغرانیق العلی ... این آیات فرودآمد :
«أ لکم الذکر و له الأنثی تلک اذاً قسمةٌ ضیزی ان هی الا اسماء سمیتموها انتم و آباؤکم ... تا ...  لمن یشاء و یرضی».
و به قولی این آیات بر پیغمبر نازل شد :
«و ان کادوا لیفتنونک عن الذی اوحینا الیک لتفتری علینا غیره و اذا لاتخذوک خلیلا.
و لو لا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئاً قلیلاً اذاً لاذقناک ضعف الحیوة و ضعف الممات ثم لاتجد لک علینا نصیراً». ولی از همین آیات که ناقلین داستان ذکر کرده اند معلوم میشود این داستان بی اساس است وافسانه ای بیش نیست، زیرا در آیه آمده :
اگر تو را پابرجا نمیساختیم نزدیک بود به کافران بگرائی ...
پس معلوم میشود خدا پیغمبر را پابرجا ساخته و نگذاشته است به کافران متمایل شود و بتها را بستاید.
(رجوع به تفسیر طبری و تاریخ طبری و الطبقات الکبری و کتاب جنایات تاریخ شود و در کتاب اخیر چگونگی داستان و رد آن با دلایل علمی به طور مبسوط آمده است).