یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
پنج شنبه 12 تير 1393برچسب:زکات, :: :: نويسنده : علی

زکوة
خلاصۀ چیزی و پاره ای از مال که جهت تطهیر و پاکیزگی و نما و برکت از مال خارج کنند.
در رسم الخط، الف این لفظ را به صورت واو و تا را گرد نوشتن واجب است.
چهلم حصه از مال خود را که بعد از سالی در راه خدا دهند و اقل درجۀ آن مال دوصد درهم است ...
ج، زکوات.
و در محاورات اطلاق آن عامّ است خواه مال باشد و خواه غیر آن و شعرا به طریق استعاره بر غیر مال نیز اطلاق کنند و با لفظ گرفتن و دادن و به در کردن مستعمل است.
فغیازی.
آنچه در راه خدا داده شود برای تزکیۀ مال، چنانکه در شرع مقرر است.
آنچه فریضه است دادن آن از مال.
اسم مصدر تزکیه و در لغت به معنی نموّ و افزایشی است که به برکت خداوند متعال در اشیاء حاصل آید.
(اصطلاح شرعی) مقدار معینی است از مال که مسلمان آزاد مکلف از اموال معین خود پس از حصول نِصاب و گذشتن یک سال خارج ساخته و تنها برای امتثال امر خدا به فقیر مسلمان غیر هاشمی میدهد بدون انتظار داشتن هیچ گونه سودی. آنچه گفته شد، زکوة مال است ولیکن زکوة را قسمی دیگر است به نام «زکوة سر» که آن را «فطره» خوانند. و هر یک را دو نوع واجب و مستحب که بر روی هم چهار قسم بود.
در زکوة مال شش چیز را باید دانستن :
١ - دانستن وجوب زکوة.
٢ - دانستن این که بر که واجب است.
٣ - دانستن آن چیز که زکوة در آن واجب است.
٤ - دانستن مقداری که زکوة در آن واجب آید.
٥ - دانستن وقت و جوب آن.
٦ - دانستن مستحقّ زکوة و آنکه چه مقداری به وی میـتوان داد.
و در «زکوة سر» نیز شش چیز لازم است :
١ - دانستن وجوب آن.
٢ - آنکه بر چه کسی واجب است.
٣ - آنکه چه چیز روا بود به «زکوة سر» دادن.
٤ - دانستن آنکه چه مقدار واجب است.
٥ - وقت وجوب آن.
٦ - دانستن مستحقّ آن و مقداری که میـتوان بدو داد.
اما آنکه زکوة بر وی واجب است، همۀ افراد مکلف که بالغ و آزاد بود چه مرد و چه زن، زکوة بر وی واجب است. بنابراین اسلام شرط وجوب نیست، چنانکه ابوحنیفه آن را معتبر دانسته. بلی زکوة از کسی که بر ظاهر اسلام نباشد پذیرفته نیست، هرچند بر ذمت او ثابت است. به عبارت دیگر اسلام شرط اداء است نه شرط وجوب
و اما آنچه زکوة در او واجب آید نه چیزست :
زر و سیم آنگاه که مسکوک باشد،
جو،
گندم،
خرما،
مویز،
اشتر،
گاو
و گوسفند.
و در غیر این نه چیز زکوة واجب نیست. بلی در پاره ای از نباتات که کیل و وزن در آنها باشد، همچون برنج، ماش، ذرت، باقلی، کنجد و غیره، زکوة در آنها «مستحبّ» است.
و اما نصاب زکوة مال، یعنی آن مقدار از مال که زکوة در آن واجب آید،
حداقل نصاب در زر، بیست مثقال و کمترین نصاب سیم دویست درم، که در کمتر از این مقدار زکوة نیست، ولی نصابهای به مقدار بیشتر دارند.
و نصاب زکوة جو، گندم، خرما و مویز به یک حد است و آن پنج وسق است که هر وسقی شصت صاع و هر صاعی نه رطل و مقدار کل دو هزار و هفتصد رطل که چون به این مقدار رسد، یک دهم را به زکوة دهد؛ مگر آنکه محصول با آب چاه مشروب شده باشد که نصف یک دهم زکوة آن باشد. و هرچه از مقدار نصاب بیشتر باشد باید زکوة آن را بمقدار یک دهم یا نصف دهم به نحو مذکور داد.
و اما نصاب اشتر پنج رأس باشد که زکوة آن یک گوسفند است و نصاب بعدی بیست رأس اشتر رسد که چهار رأس گوسفند زکوة آن باشد ونصاب بعدی بیست و پنج رأس اشتر است که پنج گوسفند باید زکوة داد و نصابهای دیگر هم دارد که در کتب فقهی مذکور است.
و کمترین نصاب زکوة گاو، سی رأس است که زکوة آن یک گوساله است.
کمترین نصاب گوسفند، چهل گوسفند است که یک گوسفند زکوة آن است.
مقدار زکوة اسب آن است که هر رأس، اسب تازی در سالی دو دینار و در غیر تازی هر سالی یک دینار است.
اما وقت زکوة زر و سیم آن است که یک سال در ملک صاحب آن باشد و ملاک آن است که ماه دوازدهم نو شود که با نو شدن آن زکوة واجب گردد.
و زکوة جو، گندم ، خرما و مویز وقت برداشتن محصول است.
و زکوة اشتر، گاو و گوسفند آن وقت واجب است، که یک سال بر آنها بگذرد از آن تاریخ که به ملک مالک در آمده است.
و اما مستحقین زکوة هشت کس اند که عبارتند از :
فقراء.
مساکین.
عاملین.
مؤلّفة.
فی الرقاب.
غارمین.
فی سبیل الله.
ابن سبیل.
که در این آیه ذکر شده :

انّما الصّدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلّفة قلوبهم و فی الرّقاب و الغارمین و فی سبیل الله و ابن السّبیل (قرآن ٦٠/٩).

مراد از «فقیر» آن بود که اندکی عیش دارد
و «مسکین» آنکه وی را هیچ عیش نبود
و «عاملین»، آن کسانند که صدقات جمع کنند
و «مؤلّفة»، قومی باشند که برای استمالت بدانها زکوة دهند
و «فی الرّقاب»، بردگانی باشند که خویشتن را باز خریده باشند
و «غارمین»، کسانی هستند که دین بر آنها جمع شده و در فساد و معصیتی نیفتاده باشند.
و مراد از «فی سبیل الله»، جهاد است
و «ابن السبیل»، آن کس باشد که از اهل و خانۀ خود منقطع شده و در آن حال محتاج باشد.
و اما نحوۀ تقسیم زکوة چنان است که در زمان حضور امام با حضور آن کس که امام او را نصب کرده باشد، مال زکوة را بدو دهند تا آن چنان مصلحت بیند در میان مستحقّان تفرقه کند
و چون امام حاضر نباشد، مال زکوة به پنج طایفه که فقراء، مساکین، فی الرقاب، غارمین و ابن السبیل باشند داده میشود. و آن سه طائفۀ دیگر در زمان غیبت تحقق ندارد.
اما «زکوة سر» یا «فطر»، واجب است بر هر کس که آزاد و بالغ و مالک باشد آن مقدار از مال که زکوة در آن واجب آید و با وجود این شرایط لازم آید او را که از بهر خویش و از بهر آنکه عیال وی بود، فطره دهد و همچنین واجب است بر وی، زکوة فطر مهمانی را که روزه را نزد وی افطار کرده است
و اما آنچه باید به فطره داده شود از همه بهتر خرما و پس از آن مویز، جو، گندم، شیر و برنج نیز روا باشد
و قاعده آن است که هر کسی آن بدهد که قوت غالب وی باشد که باید به مقدار یک صاع برای هر سر زکوة فطر بدهد و یا آنکه قیمت آن را با پول به فطره بدهد
و هر صاعی نه رطل عراقی و یا شش رطل مدنی باشد و آن چهار مُدّ باشد و هر مُدّی دویست و نود و دو درهم و نیم بود و هر درمی شش دوانیق و هر دانق هشت حبه بود، از حبه ها که میانه بود از جو ...
اما وقت وجوب فطره روز عید فطر باشد پیش از نماز عید
و در زمان امام به نزد امام برند
و در زمان غیبت به نزد فقهاء شیعه برند تا میان مستحقّان تفرقه کنند.
و نیز روا باشد که هر کس فطره به مستحقان بدهد
و مستحق فطره همان کسانی هستند که مستحق زکوة مال هستند.
و روا نبود که فطره را از شهری به شهر دیگر ببرند.