سَهَد.
[ س َ هَ ]
(ع مص)
بیدار شدن.
بیخواب شدن.
سُهد.
[ س ُ ]
(ع اِمص)
بیداری.
سُهُد.
[ س ُ هُ ]
(ع ص)
کم خوابِ تیزخاطر.
کم خواب.
سَهدَة.
[ س َ دَ ]
(ع ص، اِ)
قابل اعتماد از سخن و جز آن. یقال: مارایت منه سهدة; أي امر اعتمد علیه من کلام او خبر.
|| (اِمص) بیداردلی.
مُسَهَّد.
[ م ُ س َه هَ ]
(ع ص)
بی خواب.
بیدارکرده شده.
بیدارشده.
بیدار.
بی خواب شده.
- مسهد کردن; بیدار کردن
سَهد.
[ س َ ]
(ع ص)
نیکو.
اَسهَد.
[ اَ هَ ]
(ع ن تف)
نعت تفضیلی از سُهاد.
بیدارتر: هو اسهد رأیاً منک; او بیدارعقل تر است از تو.
اِسهاد.
[ اِ ]
(ع مص)
یکبارگی انداختن بچه را: اسهدت بالولد.
|| بیدار کردن.
بی خواب کردن.
بی خواب گردانیدن.
سُهاد.
[ س ُ ]
(ع مص)
بی خوابی.
بی خواب شدن.
بیداری و درماندگی از خواب.