حبک.
[ ح ُ ب ُ ]
(ع اِ)
جِ حَبیکَة و حِباک.
راهها به کوه.
راهها به آسمان.
راههای آسمان.
راههای ستارگان.
|| راهها به جامه.
|| موی مجعد.
شکن آب.
|| شکن زره.
|| ریگ توده.
|| ذوالحبک; آسمان.
حبیکة.
[ ح َ ک َ ]
(ع اِ)
راه ستاره ها.
مسیر ستارگان.
کهکشان.
راه آسمان.
ج، حُبُک، حبائک.
|| شکن آب.
|| شکن زره و موی و ریگ.
|| راه در ریگ توده.
حبیک.
[ ح َ ]
(ع ص)
ثوب حبیک; جامۀ نیکوبافته.
محبوک.
حباک.
[ ح ِ ]
(ع اِ)
رسن کمربند.
ج، حبک.
|| تسمه که بدان سر کوهه را به میخهای پالان بندند.
|| حباک الحمام; سیاهی بالای بازوی کبوتر.
ج، حبکة، حُبَک، حُبُک.
|| سر ریگ توده (؟).
راه در ریگ توده.
|| شکن آب.
|| شکن زره.
|| موی جعد.
|| شکن موی.
|| راه ستارگان.
مسیر ستارگان.
راه آسمان چون شکن شکن.
ج، حبک، حبائک.