یشت.
[ ی َ ]
(اِخ)
نام یکی از نسکهای اوستا و کلمۀ اوستایی آن یشتی از ریشۀ کلمۀ یسنا میباشد.
رجوع به یشتها شود.
یشتن.
[ ی َ ت َ ]
(مص)
به لغت زند وپازند، آهسته دعا خواندن بر طعام و زمزمه کردن مغان در وقت طعام خوردن و درخواست نمودن و استدعا کردن ونیاز کردن و ستایش نمودن.
(از برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
یشتن مصدر پهلوی (هم ریشۀ یزشن) به معنی خواندن کتاب مقدس و اوراد.
(یادنامۀ پورداود)
آن چهل هزار مرد بر یزشن کردن ایستادند و درونی (درون، ناني که پس از انجام دادن تشريفات ديني خورند. (يادنامه ٌ پورداود.) بیشتند و قدری په [ پیه ] برآن درون نهادند چون تمام بیشتند یک قدح شراب به ویراف دادند.
(از ترجمۀ ارداویراف نامه به نقل یادنامۀ پورداود).
و رجوع به یزشن شود.
یشته کردن.
[ ی َ ت َ / ت ِ ک َدَ ]
(مص مرکب)
دعا خواندن و نماز کردن و درود خواندن بر طعام.
(ناظم الاطباء).
زمزمه کردن.
(آنندراج).
یشتها.
[ ی َ ]
(اِخ)
یشت به معنی نیایش و فدیه و مانند آن است و آن مجموعۀ سرودهایی برای هرمزد و ایزدان هفتگانه یعنی امشاسپندان و فرشتگان دیگر است و ظاهراً اصلاً این مجموعه موزون بوده است و آن جزوی از اوستای کنونی است.
(یادداشت مؤلف).
یشت ، کلمۀ اوستایی آن یشتی از ریشۀ کلمۀ یسنا برای ستایش به طور عموم آمده و یشتها به ویژه برای ستایش آفریدگار و نیایش امشاسپندان و ایزدان. در فرهنگهای پارسی یشتن را به معنی عبادت کردن گرفته اند. مؤلف برهان می نویسد: «یشتن به لغت زند و پازند (!) به معنی زمزمه کردن و چیزی خواندن باشد بر طعام، و آن عبادتی است مغان را در وقت طعام خوردن». پیداست که در این تعبیر معنی یشتن را از عمومیت ساقط و به باژ و زمزمه تخصیص داده است. زراتشت بهرام پژدو در ارداویرافنامه گوید:
چو از کار یزشچاری گذشتند
از اول کار، جایی می بیشتند.
و نیز:
ز بیم کارزار و قحط و کشتن
نبد پروای دین و باژو یشتن .
و یشت در برهان «نام نسکی باشد از کتاب زند» زراتشت بهرام در زراتشت نامه گوید:
ز بهر روان هرکه فرمود یشت
پشیمان شد از گفت خود بازگشت.
یشتها امروز اگرچه ترکیب شعری ندارد، ولی هنوز هم کلامش موزون و با طرزی شاعرانه، با عبارات بلند و تخیلات عالی سروده شده است. اصلاً همۀ یشتها منظوم بوده. منتها دارای اوزان هجایی، و مانند «گاتها» به قطعات و بیتها منقسم و شمارۀ هجاهای آن ٨ و گاهی ١٠ و١٢ بوده است. بعدها به واسطۀ تصرفاتی که در آنها شده و به علت تفسیر که به تدریج جزو متن گردیده ترکیب شعری آن بهم خورده است. با وجود این، اوزان آن به خوبی معلوم است و میتوان دوباره به شکل اصلی درآورد. برخی از یشتها بسیار قدیمی به نظر میرسند. اکنون ٢١ یشت موجود است که بعضی از آنها کوتاه و بعضی دیگر بسیار بلندند. اسامی یشتها به قرار ذیل است:
١ - هرمزد یشت ٢ - هفت امشاسپند یشت ٣ - اردیبهشت یشت ٤ - خرداد یشت ٥ - آبان یشت ٦ - خورشید یشت ٧ - ماه یشت ٨ - تیر یشت ٩ - گوش یشت ١٠ - مهر یشت ١١ - سروش یشت ١٢ - رشن یشت ١٣ - فروردین یشت ١٤ - بهرام یشت ١٥ - رام یشت ١٦ - دین یشت ١٧ - ارد یشت ١٨ - اشتاد یشت ١٩ - زامیاد یشت ٢٠ - هوم یشت ٢١ - ونند یشت. از این میان خصوصاً یشتهای ٥ و٨ و١٠ و١٣ و١٤ و١٧ و١٩ بسیار قدیمند. (از یشتها)
(مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی).
در برهان و آنندراج و ناظم الاطباء آن را نسکی از نسکهای زند آورده اند که درست نیست.