کیخسرو.
[ ک َ خ ُ رَ ]
(اِخ)
نام پادشاهی است مشهور.
نام پادشاه سوم از سلسلۀ کیان.
نام شاهنشاه عادل پسر سیاوش که مادرش دختر افراسیاب و فرنگیس نام داشته و افراسیاب آخر به مکر و غدرِ اقارب و برادرِ خود، او را کشته و پس از چند سال به حکم کیکاوس، گیو بن گودرز به طریق پیادگان سیّاح در طلب او به ترکستان رفته، او و مادر او را پیدا کرده بگریزانید و رستم به حکم کاوس با سپاه در سرحد ایران و توران منتظر کیخسرو نشسته بود تا با گیو رسیدند و سپاه توران که به بازگردانیدن آنان میآمدند مأیوس بازگردیدند و کیخسرو و مادرش فرنگیس و گودرز آسوده دل به ایران آمدند و به پادشاهی نشسته و در طلب خون سیاوش با جدّ اُمی خود رزمها کرد و سالها در میان ایرانیان و تورانیان جنگها قایم و دایم شده بود تا بر افراسیاب غلبه کرد و او را و مفسدان را بکشت و ترکستان را به جهن که پسر افراسیاب و خالِ او بود واگذاشته و ترک دنیا گزید و بلاد ایران را به بزرگان تقسیم نموده لهراسب را نیز شاهنشاه همه کرده ناپدید شد و او در میان شاهنشاهان عجم به بزرگواری و یزدان پرستی منفرد و به عدل و داد بی مثل و به خوبی مثل است ... گویند کیخسرو نامۀ هوشنگ را از بر داشتی و مطالب جام گیتی نمای فریدون را نیز مهمل نگذاشتی و پیوسته گفتی هرچند به رازهای نهانی مینگرم سخنان جمشید چون خورشید باضیاست، هر قدر به کارهای آشکار میرسم گفتار فریدن بابرهان و راهنماست و گفته اند ومجاس (دمجاسب) نام نامه ای داشته و حکیم بزرگمهر گفته ومجاس از نامه های هوشنگ بوده و کیخسرو بر آن عمل مینموده.
پادشاه سوم کیانی ملقب به همایون.
خسروگرد را او بنا کرد.
مدت پادشاهی کیخسرو شصت سال بود.