طرّار.
[طَر را ]
(ع ص)
کیسه بُر.
به معنی عیّار است که کیسه بُر باشد.
گره بُر.
دزد.
دزد که آستین تا گریوان بشکافد.
آنکه طرّار ست زر و سیم بَرَد و این جهان
عُمر بُرد و پس چنین جای دگر طرّار نیست
ناصرخسرو
در کارهای دینی و دنیائی
جز همچنان مباش که بنمائی
زنهار تا به سیرت طرّاران
ارزن نموده ریگ نپیمائی
ناصرخسرو
شاه از بهر دفع ستمکاران است و شحنه برای خونخواران و قاضی مصلحت جویِ طرّاران.
(گلستان)
- امثال:
شبروِ طرّار خیزد چون بیآرامَد عَسَس.
ظهیر فاریابی
- طُرّۀ طرّار ;
موی پیشانی که دل رُباید.
|| گُربِز.
|| تیززبان.
طرّاری.
[ طَر را ]
(حامص)
عیّاری.
کیسه بُری.
|| گُربِزی.