اِحیاء
احیاء.
[ اِح ]
(ع مص)
اِحیا.
زنده گردانیدن.
زنده کردن
- احیاء ارض ; احیاء موات.
- احیاء موات ; احیاء ارض.
آباد کردن زمین ویران و عمارت خراب.
آبادان کردن زمین و جز آن.
|| رواج و رونق دوباره بخشیدن.
|| یافتن زمین را فراخ نعمت و بسیارنبات:
اَحیَینا الأرض ;
یافتیم زمین را فراخ نعمت بسیارنبات.
|| در فراخی نعمت شدن.
زیستن در فراخی نعمت:
اَحیَتِ القوم;
زیستند مواشی قوم و نیکوحال شدند و گشتند در فراخی عیش و نعمت.
اَحیَتِ الناقةُ;
زیست بچۀ ناقه.
|| در باران شدن.
|| شب زنده داری کردن.
شب را بیدار گذاشتن.
شب زنده داری.
- شبهای احیاء.
رجوع به ترکیبات شب شود.
شب احیاء;
شب نوزدهم و بیست ویکم و بیست وسوم رمضان که در آن شبها بجهت احتمال شب قدر بودن احیاء دارند. یعنی تا صبح بیدار مانند و عبادت کنند.
شب نوزدهم و بیست ویکم و بیست وسوم ماه رمضان المبارک که زهّاد ایران این شبها را در مبارکی طاق میدانند و زنده میدارند و عجب آنکه در شماره نیز طاق واقع شده.
بقول اکثر فضلای امامیه لیلةالقدر در میان این لیالی گم است.
رجوع به شب قدر شود.