یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان ر ج ف "يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبال" رجف: رَجَفَ الشّيءُ يَرْجُفُ رَجْفا و رَجَفَاناً كرَجَفَان البعير تحت الرَّحْل، و كما تَرْجُفُ الشّجرة إذا رَجَّفَتْها الرّيحُ، و كما تَرْجُفُ الأسنان إذا نُفِضَت أصولُها، و نحوه رَجَفَت الأرض تزلزلت. ******* و رَجَفَ القوم: تهيّأوا للحرب. ******* و أَرْجَفُوا: خاضوا في الأخبار السّيّئة من الفتنة و نحوها. ******* و الرَّجْفة: كلّ عذاب أنزل فأخذ قوما فهو رَجْفَة و صيحة و صاعقة. ******* و الرّعد يَرْجُفُ رَجْفاً و رَجِيفا، و هو تردّد هَدَّتِهِ في السّماء. ******* رَجف. [ رَ ] (ع مص) جنبانیدن چیزی را. || لرزانیدنِ تب کسی را. || لرزیدن. || جنبیدن و بلرزه درآمدن زمین. || مرتعش شدن دست کسی از پیری یا بیماری. || آرام نداشتن کسی از ترسی که بر او عارض شود. || به غرّش درآمدن تندر ابر. || بجنگ درپیوستن قومی و یا مستعد جنگ شدن آنان. |
|||
|