ترتیل
ترتیل.
[ ت َ ]
(ع مص)
هویدا کردن.
هویدا کردن سخن.
پیدا کردن.
نیکو کردن تألیف کلام را و هویدا کردن آنرا بی تکلّف.
نیکوکردن تألیف کلام.
|| هموار و آرمیده و پیدا خواندن.
گشاده خواندن.
در عبارت زیر بمعنی بدقّت فراگرفتن آمده است:
طلبۀ علم روی بدان نهادند و بتحصیل و ترتیل علم مشغول شدند.
(ترجمۀ تاریخ یمینی)
|| قرائت قرآن به ادای مخارج حروف به آهستگی و آرامیدگی.
تأنُّق در تلاوت قرآن.
|| رعایت مخارج حروف و حفظ وقفـها،
و گفته اند پست کردن صدا و غم انگیز کردن و با حزن قرائت کردن است.
او زد علیه و رتّل القرآن ترتیلا.
مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوبست نه ترتیل سورت مکتوب.
(گلستان).
|| رعایت موالات حروف مرکب.
|| فرستادن آیات از پی یکدیگر.
کذلک لنثبّت به فؤادک و رتّلناه ترتیلا.