یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان افتعال افتعال. [ اِ ت ِ ] بهتان و دروغ بربافتن بر کسی. چون به مکاشفت و دشمنی آشکارا کاری بسیار نرود بزرق و افتعال دست زده اند. به افتعال و شعبده قضایای آمده بازنگردد. نامه ها رسید از بوسهل حمدونی و صاحب بر پدری که سخن پسر کاکو زرق و افتعال بود و دفع الوقت. چون فرود آمد بجائی راستی دل ز افتعال اهل زمانه ملا شدم گر بزرق و افتعال اسباب دنیا ساختی خواجگان را به انفعال بران و هر که این مقال بتزویر و افتعال تقریر نماید بفتوی شریعت اراقت خون او روا بود. و چون یقین می شناخت که افتعال زمان غشوم و روزگار ظلوم او را با آن نخواهد گذاشت. || جعل کردن نوشته: افتعل الخط; زوره. یقال: «هذا کتاب مفتعل»; ای مختلق مصنوع. || جعل حدیث کردن. افتعل الحدیث; اخترقه. || بداهة و بدون سابقه قصیده ای سرودن. || یکی از بابهای ثلاثی مزید که دو حرف زائد دارد. |
|||
|