تسجیر.
[ ت َ ]
(ع مص)
روان کردن آب را.
|| پر کردن تنور از هیزم برای گرم کردن آن.
|| آتش افروختن.
و در قرآن است "و إذا البحار سجّرت" در تفسیر این کلمه بعضی گویند گرم گردید و بعضی گویند پُرشد به روان شدن بعضی به بعضی دیگر تا آنکه دریای واحدی تشکیل داد.
|| منقلب شدن دریا و بلند شدن امواج آن.
|| ناله کردن ناقه.
در صدای رعد هم بکار برند.