به عید قُربان، قُربان کنند خـلـقِ جهان
بُتـا تو عیدِ منی، من تو را شَوَم قربان
قاآنی رحمه الله
میرزا حبیب الله شیرازی
متخلص به قاآنی
وفات 1270 ه.ق. در تهران
قاآنی.
میرزا حبیب الله متخلص به قاآنی. در حدود ١٢٢٢ ه.ق. یعنی در زمان سلطنت فتحعلیشاه در شیراز متولد گردید. پدر او میرزا محمدعلی شاعر بود و گلشن تخلص داشت. اصل ایشان از ایل زنگنه بود که در عراق و فارس سکونت نمودند. وی در عهد جوانی سفر خراسان کرد و در آنجا تحصیل علوم و ادبیات نمود و شعر سرودن آغازید و آنگاه تخلص حبیب میکرد و به تدریج شهرتی یافت و در نزد حسنعلی میرزا شجاع السلطنه که حکومت آن سامان داشت مقرب شد و قصائدی در مدح او بپرداخت و به امر او به قاآنی متخلص شد، و آن به نسبت اسم پسر شجاع السلطنه یعنی اوکتاقاآن بوده است. قاآنی مدتی در خراسان و کرمان ملتزم حضور او بود و همین شاهزاده او را پیش فتحعلیشاه معرفی نمود. بعد از اقامت در خراسان و شیراز و کرمان به تهران آمد و در آنجا معروفتر شد و در دربار محمدشاه خاصه ناصرالدین شاه تقرب بسیار پیدا کرد. آنچه از اخبار بدست می آید قاآنی اول شاعر ایران است که به آموختن زبان فرانسه آغاز نمود. قاآنی را میتوان پس از صائب معروفترین شاعر ایران در تمام دورۀ صفوی و قاجار شمرد. و شاید در طراز سخن و خوبی وصف و انتخاب کلمات و استعمال لغات و تتبع اشعار قدما کمتر کسی از سخنگویان این دوره با او برابری تواند کردن. مخصوصاً هنر او در قصیده است ولی درغزل نیز استادی نشان داده است. در مسمط و ترجیع بند دستی داشته و مهارت به خرج داده است ولی باید گفت همانطور که حلاوت عبارت در اشعار قاآنی بیشتر است معانی فلسفی و اخلاقی کم است. در دیوانش قصائد مدحیه که توان گفت شاهکار او است بسیار است. سرمشق او شاعران خراسان اند و بخصوص نسبت به منوچهری علاقۀ خاصی نشان میدهد. مخصوصاً ناصرالدین شاه را بسیار ستوده و اغلب قصائد و مسمطات را با وصف شیرین از طبیعت شروع کرده است; از آن جمله مسمطی است که بند اول آن نقل میشود:
بنفشه رسته از زمین بطرف جویبارها
و یا گسسته حور عین ز زلف خویش تارها
ز سنگ اگر ندیده ای چه سان جهد شرارها
به برگهای لاله بین میان لاله زارها
که چون شراره میجهد ز سنگ کوهسارها
و نیز در مسمط زیرین شوق لطف بهار و عشق روی گلزار و نغمۀ جویبار نمایان است:
باز برآمد به کوه رایت ابر بهار
سیل فروریخت سنگ از زبر کوهسار
باز بجوش آمده مرغان از هر کنار
فاخته و بوالملیح صلصل و کبک و هزار
طوطی و طاوس و بط سیره و سرخاب و سار
هست بنفشه مگر قاصد اردیبهشت
کز همه گلها دمد بیشتر از طرف کشت
وز نفسش جویبار گشته چو باغ بهشت
گوئی با غالیه بر رخش ایزد نوشت
کای گل مشکین نفس مژده بر از نوبهار
دیدۀ نرگس به باغ باز پر از خواب شد
طرۀ سنبل به راغ باز پر از تاب شد
آب فسرده چو سیم باز چو سیماب شد
باد بهاری بجست زهرۀ وی آب شد
نیمشبان بیخبر کرد ز بستان فرار
در اغلب قصائد استاد از شاعران پیشین استمداد کرده است، مثلاً در این قصیده:
اگر نظام امور جهان بدست قضا ست
چرا به هر چه کند امر شهریار رضا ست
استاد انوری در مد نظر شاعرانۀ او بوده که ناظم قصیده ای است با مطلع زیر:
اگر محوّلِ حال جهانیان نه قضا ست
چرا مجاری احوال بر خلاف رضا ست
ایضاً در این قصیده:
آنچه می بینم به بیداری نبیند کس بخواب
زانکه در یک حال هم در راحتم هم در عذاب
همان استاد را پیروی کرده که گفته بود:
این که می بینم به بیداری است یارب یا بخواب
خویشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب
همچنین در این قصیده:
غم و شادی است که با یکدگر آمیخته اند
یا مه روزه به نوروز درآمیخته اند
قصیدۀ خاقانی را سرمشق گرفته که گفته:
می و مشک ست که با صبح درآمیخته اند
یا بهم زلف و لب یار برآمیخته اند
قاآنی گذشته از دیوان اشعار نیز تألیفی منثور دارد به نام پریشان که آن را به طرز و اسلوب گلستان سعدی ساخته و عین شیوۀ استاد شیرازی را بکار برده و تمام نظم و نثر آن را به استثنای چند بیت خود سروده چنانکه در خاتمه گفته است:
نیست در او عاریت هیچکس
خاص من ست آنچه در او هست و بس
جز دو سه بیتی ز عرب وز عجم
کآمده جاری به زبان قلم
حکایات پریشان مانند گلستان در آداب و سیر و نصائح و سرگذشت و لطائف و نظائر آن است. مقدمه ای هم بر دیوان فریدون میرزا قاجار نوشته است که چاپ شده. بهار گوید: و رساله ای در علم شانه بینی و رسالۀ دیگری در هندسۀ جدید و مقالاتی در نیرنجات از او موجود است.
(سبک شناسی).
قاآنی در سال ١٢٧٠ ه.ق. در تهران وفات یافت.
(مجمع الفصحاء)
(سبک شناسی).
و رجوع به تاریخ ادبیات ایران و رجوع به ترجمۀ تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون شود.