قضب.
[ ق َ ]
(ع اِ)
هر درخت دراز گسترده شاخ.
|| هر شاخ که برای تیر و کمان بریده باشند.
ما قطعت من الاغصان للسهام و القسی.
|| درختی است که بدان کمان سازند.
|| اَسپِست تر.
اسفست ای الرطب.
قَتّ.
[یونجه]
|| ج ِ قَضبة، به معنی گیاه که تر و تازه خورده شود.