" أَوْلى لَكَ فَأَوْلى ثُمَّ أَوْلى لَكَ فَأَوْلى "
در اينكه اين جمله كلمه تهديد است حرفى نيست،
و اگر مكرر شده، به منظور تاكيد بوده.
و بعيد نيست - و خدا داناتر است - كه جمله
" أَوْلى لَكَ "
خبرى باشد براى مبتدايى كه حذف شده،
و آن ضميرى است كه
به حال انسان
كه قبلا ذكر شده بود برگردد،
و بخواهد همان حال
(نخواندن نماز و
تصديق نكردن و
تكذيب كردن و
با حال تبختُر برگشتن)
را براى انسان نامبرده اثبات كند،
تا كنايه باشد از
اثبات تبعات و عواقب سوء آن حال.
در نتيجه
كلام مذكور
فرمان و نفرينى باشد از ناحيه خداى تعالى عليه اين انسان، تا با همين فرمان مُهر بر دلش بزند، و ايمان و تقوى را بر او حرام كند، و بنويسد كه اين شخص از اهل آتش است،
و آن گاه دو آيه مورد بحث به وجهى شبيه مىشود به آيه
" فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ
وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ
رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ
يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ
نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ
فَأَوْلى لَهُمْ".
و معناى آيه اين است:
اين حال كه تو دارى برايت بهتر و بهتر است، آرى براى تو بهتر آن است كه وبال أمر خود را بچشى، و عذابى كه برايت آماده كرده اند، تو را بگيرد.
ولى بعضى گفته اند:
جمله
" أَوْلى لَكَ "
اسم فعل و مبنى است،
يعنى اعراب نمىپذيرد،
و معنايش اين است كه
بدبختيتان پشت سر هم باد.
بعضى ديگر گفته اند:
كلمه
" اولى "
فعل ماضى دعائى،
و از ماده " ولى " است،
كه به معناى نزديكى است،
و فاعل اين فعل ماضى،
ضمير مستترى است كه به هلاك بر مىگردد،
و لام در كلمه
" لك "
زايده است،
و معنايش " اولاك الهلاك " است،
يعنى هلاكتت نزديك باد.
بعضى ديگر گفته اند:
فاعل آن ضميرى است كه
به خداى تعالى بر مىگردد،
و لام زايده است
و معنايش اين است كه
خداى تعالى نزديك كند آنچه را كه مكروه تو است،
ممكن هم هست آن را غير زايد بگيريم،
و چنين معنا كنيم:
خداوند برايت نزديك كند آنچه را كه مايه كراهت تو است.
بعضى ديگر گفته اند:
معنايش اين است كه
مذمت كردن تو سزاوارتر از نكردن است،
و چون اين كلام زياد استعمال مىشده زوايدش حذف شده،
و آنچه باقى مانده مشابه " ويل لك " شده،
به طورى كه محذوف آن از محذوفهايى شده كه اظهارش جايز نيست.
بعضى ديگر گفته اند:
معنايش اين است كه خدا تو را هلاك كند، به هلاكتى كه از هر شر و هلاكت ديگرى نزديكتر باشد.
بعضی ديگر گفته اند:
كلمه
" أولى "
افعل تفضيل، و به معناى " احرى - سزاوارتر" است،
و اين كلمه خبر است براى مبتدايى كه حذف شده،
تقدير كلام چيزى است كه
لايق مقام چنان كس باشد،
مثلا تقديرش اين است كه
" اينجا آتش براى تو بهتر است، يعنى تو سزاوارتر به آتشى و اهليت آن را دارى، پس همان برايت بهتر است "،
البته در اين ميان، وجوهِ سستِ ديگرى هم هست كه خالى از تكلف نيست، و وجه اخير قريب به همان وجهى است كه ما ذكر كرديم، ولى عين آن نيست.