ده چراغ ار حاضر آری در مكان
هر یكی باشد به صورت، غیر آن
فرق نتوان كرد نور هر یكی
چون به نورش روی آری، بی شكی
اطلب المعنی من الفرقان و قل
لا نفرق بین آحاد الرُسُل
گر تو صد سیب و، صد آبی بشمری
صد نماند، یك شود چون بفشری
در معانی قسمت و اعداد نیست
در معانی تجزیه و افراد نیست
اتحاد یار، با یاران خوش است
پای معنی گیر، صورت سركش است
صورت سركش، گدازان كن، ز رنج
تا ببینی زیر آن، وحدت چو گنج
ور تو نگدازی، عنایتهای او
خود گدازد ای دلم مولای او
[يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ
إِنَّكَ
كادِحٌ إِلى رَبِّكَ
كَدْحاً
فَمُلاقيهِ]
او نماید، هم به دلها خویش را
او بدوزد، خرقۀ درویش را
[يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ
إِنَّكَ
كادِحٌ إِلى رَبِّكَ
كَدْحاً
فَمُلاقيهِ]
منبسط بودیم و یك گوهر همه
بی سر و بی پا بُدیم، آن سر همه
یك گهر بودیم، همچون آفتاب
بی گره بودیم و صافی، همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سره
شد عدد، چون سایه های كنگره
كنگره ویران كنید، از منجنیق
تا رود فرق از میان این فریق
مثنوی معنوی
دفتر 1