یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان چهار شنبه 11 آذر 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی
... على بن حسين را با زنان و دختران او نزد عبيد الله بن زياد بردند. گويند وى سر حسين را در طشتى نهاده بود و با چوبى بر صورتش مىزد و مىگفت: «چهره اى بدين زيبايى نديده ام.» انس بن مالك گويد كه حسين به پيامبر شباهت داشت. كاش پيران و بزرگان من، در بدر، مىديدند/ بى تابى خزرج را از فرود آمدن نيزه ها/ تا شادباش گويند و هلهله كنند از سر شادى/ و بگويند: اى يزيد، دست مريزاد! «به خدا سوگند كه اين چوب تو برجايى مىخورد كه من بارها ديدم پيامبر آنجا را مىبوسيد.» حسين در سال شصت و يك هجرت روز عاشورا كه روز آدينه بود، در سن پنجاه و هشت سالگى كشته شد. او با رنگ سياه، خضاب مىبست. سپس يزيد نفرين شده خانواده و دختران او را به مدينه فرستاد و دختر عقيل بن ابى طالب، در سوگ او، چنين سرود: چه خواهيد گفت، اگر پيامبر خداوند از شما بپرسد: / چه كرديد، شما كه آخرين امتها بوديد/ پس از من، با عترت و اهل بيت من/ كه دسته اى اسير شدند و دسته اى به خون آغشته؟ پيامبر پيشانى او را دست كشيد./ از اين روست كه در گونه هاى او تابشى و درخششى است./ پدر و مادرش از بالاترين كسان قبيله قريش اند/ و نياى او، بهترين نياكان است. |
|||
|