- ضمیر عماد;
همان «ضمیر فصل» است که نحویان کوفه آن را «ضمیر عماد» نامند. و آن ضمیری است منفصل و مرفوع که بین مبتدا و خبر آید، خواه قبل از دخول عوامل (مانند: زیدٌ هو القائمُ) و خواه پس از دخول عوامل (مانند: کان زید هو القائمَ). و چون معنی و مفهوم کلام بر آن استوار است لذا آن را «عماد» گفته اند.
الف- شروط این ضمیر:
١- ماقبل آن باید مبتدا، و معرفه باشد (هرچند کوفیان نکره بودن آن را نیز جائز دانسته اند).
٢- مابعد آن باید خبر برای مبتدا، و معرفه یا شبه معرفه باشد.
٣- خود ضمیر به صیغۀ مرفوع، و مطابق با صیغۀ ماقبل خود باشد.
ب- فائدۀ این ضمیر:
١- فائدۀ لفظی، و آن برای نشان دادن این است که آنچه بعد از این ضمیر آمده است خبر میباشد نه تابع، و بدین سبب است که آن را «فصل» خوانده اند، چه بین خبر و تابع «فصل» میباشد.
٢- فایدۀ معنوی، و آن تأکید و اختصاصی است که از این ضمیر مستفاد میشود.
ج- محل اعرابی آن:
نحویان بصره برای این ضمیر محلی از اعراب قائل نیستند و آن را مانند حرف میدانند. اما کوفیان برای آن محلی از اعراب قائلند با این تفاوت که «کسائی» محل آن را تابع مابعدش میداند، ولی بعقیدۀ «فرّاء» تابع ماقبل است. بدین ترتیب این ضمیر، بین مبتدا و خبر مرفوع است، و بین دو معمول «ظن» منصوب، و بین دو معمول «کان» به عقیدۀ فرّاء مرفوع، و به عقیدۀ کسائی منصوب، و بین دو معمول «اسًن» برعکس آن است.
د- وجوه مختلف آن در جمله:
١- این ضمیر مبتدا و اسم مابعد آن خبر است و مجموع این مبتدا و خبر، خبر مبتدای اول یا خبر کان و نظایر آن باشد.
٢- مطابق عقیدۀ بصریان، ضمیر عماد، مانند حروف، بدون ترکیب باشد. و بدین ترتیب اسم بعد از آن خبر برای مبتدا و نظایر آن میباشد. به همین جهت است که «الرقیب» در این آیۀ شریفه منصوب خوانده شده است:
«... کنت أنت الرقیب علیهم ...»
(قرآن ١١٧/٥).
٣- این ضمیر را مؤکّد برای اسم ماقبل بدانیم، و در این صورت نیز، اسم مابعد آن خبرخواهد بود. ولی غالب نحویان بر آنند که این وجه در صورتی امکان پذیر است که اسم ماقبل ضمیر، اسم ظاهر نباشد چه توکید اسم ظاهر به وسیلۀ ضمیر جایز نیست. بنابراین در همان آیۀ فوق این وجه نیز صدق میکند ولی در جمله ای از قبیل «زید هو العالم» صادق نیست.
(از مغنی اللبیب باب چهارم).
(کشاف اصطلاحات الفنون).