اقتراح
درخواست کردن.
سئوال کردن.
- اقتراح کردن ; درخواستن . طلبیدن.
از بهر بزرگ زادگی تو که دست تنگ شده ای و بر ما اقتراحی کنی تو را حقی گزاریم. (تاریخ بیهقی).
|| به تحکم از کسی چیزی را خواستن.
خواستن چیزی بی تأمل و فکر.
|| در وقت و بی اندیشه گفتن و از خود برآوردن.
بی اندیشه سخن گفتن.
|| نو پیدا کردن چیزی را بی آنکه آن را از کسی شنیده باشند.
|| برگزیدن چیزی را و اختیار کردن.
|| سوار شدن شتری را که هنوز بر وی سوار نشده باشند.
|| در جای بی آب چاه کندن.
|| تمام دندان شدن ستور.