یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
دو شنبه 16 دی 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

پِطر. ملقب به کبیر. نام تسار روسیه که از 1672 تا 1725 م . حکومت کرد وی در مسکو بسال 1672 م . تولد شد و با قوّت اراده قدرت استره لیتزها را از میان برد و بر آن شد که قوم خویش را به ملتی متمدن مبدل سازد و تمدن مغرب را در کشور خویش منتشر کند. «بعد از تشکیل پروس [ در قرن هجدهم ] مهمترین واقعۀ تاریخِ اروپای شمالی و شرقی تشکیل دولت روسیه است که تا این تاریخ بواسطۀ عدم ارتباط با ممالک دیگر و ضعف پادشاهان آن از سیاست عمومی اروپا خارج مانده و صاحب اعتبار و شوکتی نبوده است. ظهور مرد بزرگی مثل پطر کبیر این مملکت را یک باره از انحطاط و ضعف نجات داده و مثل پروس هم شأن ممالک عظیمۀ اروپا کرده است. روسیه را به مناسب اسم مسکو پایتخت آن در قرن هفدهم مملکت مسکوی میگفتند و این مملکت محدود میشد از شمال به اقیانوس منجمد و بحر ابیض شمالی، از مغرب به ولایات ساحلی بالتیک (از متصرفات سوئد) و لهستان که تا مرکز جلگۀ امروزی روسیه را در تصرف داشت و از جنوب به عثمانی که مالک تمام سواحل بحر سیاه بود، با این ترتیب مملکت مسکوی ازهیچ راه نمیتوانست آزادانه با اروپای غربی مربوط شود مگر از راه شمال که آن هم بواسطۀ یخ بندان اکثر مدت سال چندان راه مناسبی نبود مملکت مسکوی به مناسبت نزدیکی به آسیا و مجاورت با ساکنین زردپوست مثل ایران سالها از مغولها و تاتارها در زحمت بوده و مدت چند قرن سلاطین آن به دادن خراج ایشان مجبور شده اند - مردم این مملکت از نژاد اسلاو (هم نژادان لهستانیها و چکها و صربها) پیرو مذهب ارتدکس بودند و چنانکه در تاریخ قرون وسطی دیدیم مبادی و مقدمات تمدن را هم از مردم روم شرقی آموخته بودند حکومت مسکوی در دست یک نفر پادشاه مستبدی بود بنام «تزار» که پدر رعیت و سایۀ خدا محسوب میشد همانطور که پدر نسبت به اعضای خانوادۀ خود صاحب همه نوع تسلط و اختیار است تزار هم نسبت به رعایای خویش به هر قسم میخواست میتوانست رفتار کند چنانکه هر کس به او احترام نمیکرد و یا راه خلاف میرفت فوراً به قتل میرسید تزارهای مسکوی در قصر معروف کرملین که از عمارات عالیۀ مسکو است اقامت میکردند و از این قصر به وسیلۀ صدور احکام و فرامین مخصوص ارادۀ سنیۀ خود را به مردم ابلاغ مینمودند. قشون تزارها مثل سپاهیان سابق عثمانی مادام العمر به خدمت نظامی سر میکردند و معیشت ایشان یا از اراضی که تزار به آنها میبخشید اداره میشد یا از مشاغلی که در غیر موقع خدمت برای خود تهیه میکردند. مردم این مملکت از علم و تمدن و صنعت و هنر بهره ای نداشتند و به جهالت و در بند تعصب و قیود قدیمه و عادات کهنه پرستی سر میکردند اگر تجارتی وجود داشت در دست تجار یهود یا مهاجرین اروپائی بود. اهالی مسکوی جز خشونت و شرابخوارگی چیز دیگر نمیدانستند. در ابتدای قرن هفدهم یعنی در 1613 م . تاج سلطنت مسکوی به شخصی رسید بنام میخائیل رومانف و او مؤسس سلسله ای حساب میشود که تا 1917 م . و قبل از انقلاب اخیر روسیه در این مملکت امپراطوری میکردند تا اواخر قرن هفدهم جانشینان میخائیل برای افتتاح روابط تجارتی و سیاسی با اروپای غربی مساعی بسیار بکار بردند و عده ای از اهل علم و صنعت را هم به مسکو جلب نمودند ولی چون مشکلات بسیار در این راه موجود بود نتایج عمده از این زحمات به دست نیامد. (دورۀ تاریخ عمومی اقبال ج 4 صص 23-24). در قرن هجدهم اوضاع سیاسی و اجتماعی روسیه تغییر فراوان کرده است. چنانکه در ضمن اوضاع این مملکت در قرن هفدهم اشاره کردیم دولت روسیه پیش از سلطنت خاندان رومانف دولتی ناتوان و از حیث اخلاق و آداب اجتماعی شبیه برخی از ملل آسیائی بود. در قرن هجدهم از پرتو وجود سلاطین کاردانی مانند پطرکبیر و کاترین دوم این کشور قدرتی یافت و در زمرۀ دولتهای بزرگ اروپا داخل شد و توانست با همسایگان زورمندی مانند سوئد و عثمانی که تا آن زمان بر او تسلط داشتند مَصاف دهد و قسمتی از متصرفات آن دو دولت را ضمیمۀ خاک خویش سازد. همچنین موفق شد که به نیروی تدبیر و سیاست دولت لهستان را از میان بردارد و از آن سو نیز بر متصرفات خویش بیفزاید.
مقدمات سلطنت پطرکبیر :
پطرکبیر فرزند تسار آلکسیس میخائیلویچ وبرادر فئودور سومین تسار خانوادۀ رومانف بود. فئودور دو برادر داشت یکی پانزده ساله بنام ایوان و دیگری سه ساله بنام پطر که از مادری دیگر بوجود آمده بود. ایوان علیل المزاج و سفیه بود ولی پطر هوشی سرشار داشت. علاوه برین دو برادر، فئودور را چند خواهر نیز بود که از آن جمله یکی صوفی نام داشت و دختری جاه طلب و خودخواه بود. چون فئودور درگذشت و از او فرزندی نماند امرا و نجبای روسیه یا بویاردها بر آن شدند که پطر را به سلطنت بردارند و مادر او را تا پسرش به سن رشد نرسیده است نائب السلطنه شناسند. ولی صوفی شورشی برانگیخت و ایوان برادر پطر را نیز در سلطنت با وی شریک شمرده خویشتن به نیابت سلطنت نشست (1682 م .). صوفی پس از رسیدن به مقام نیابت سلطنت برادر خود پطر را برخلاف مرسوم قدیم از قصر سلطنتی کرملین خارج ساخت و او را به قریه ای در نزدیکی مسکو که در جوار محلۀ بیگانگان بود فرستاد. خروج از قصر کرملین که فی الحقیقه زندانی باشکوه بود در تربیت روحی و اخلاقی پطر تأثیر بسیار کرد. پطر در اقامتگاه تازۀ خویش با چند تن از بیگانگان دوستی گزید که از آن جمله دو تن هلندی، یکی معمار و دیگری نجار بودند پطر از طریق آمیزش با بیگانگان اندکی به تمدن ممالک غربی اروپا آشنا شد و چون به خدمات لشکری اشتیاق فراوان داشت جمعی از کودکان همسال خویش و جوانان خارجی را گردآورد و از ایشان دسته سپاهی ترتیب داد و این سپاه کوچک پس از هفت سال صورت لشکری آراسته گرفت که میتوان آنرا منشأ و اساس سپاه منظم روسیه در قرون بعد شمرد. پطر سپاه خود را غالباً بعنوان بازی بجنگهائی مشغول میکرد و گاه آن جنگهای کودکانه صورت محاربات حقیقی می یافت و چند تن مجروح و کشته میشدند ولی صوفی بر کارهای برادر و سپاه کوچک او به دیدۀ بی اعتنائی مینگریست و اعمال او را از جملۀ کارهای کودکانه میشمرد.
سلطنت پطر :
صوفی چون هفت سال بعنوان نیابت سلطنت بر روسیه حکومت کرد بر آن شد که حکمروائی خویش را تا پایان عمر ادامه دهد و برادر را از سلطنت محروم سازد. ولی پطر با سپاه آراستۀ خویش با وی از در مخالفت درآمد و چون موافقان صوفی نیز او را ترک گفتند به آسانی بر خواهر مسلط شد و او را در صومعه ای محبوس ساخت و خود رسماً بسلطنت نشست (سپتامبر 1689 م .). پطر پس از پادشاهی یافتن نیز با بیگانگان ترک مراوده نکرد و در ضمن معاشرت با ایشان تا حدی به طرز زندگانی مردم ممالک غربی اروپا و تفاوت فوق العادۀ آن با زندگانی مردم روسیه پی برد و چون اندکی به زبانها و علوم ممالک غربی آشنا شد سخت فریفتۀ تمدن تازۀ مغرب گردید و مصمم شد که حتی الامکان رعایای نیم وحشی خویش را نیز بدان تمدن رهبری کند.
مقاصد پطر :
برای اینکه ملت روسیه به تمدن ملل غربی اروپا آشنا شود لازم بود که با آن ملل مربوط گردد و این امر به سبب وضع سیاسی روسیه امکان ناپذیر مینمود زیرا چنانکه در فصول پیش گذشت دولت سوئد ایالات ساحلی دریای بالتیک مانند لیونی و استونی و انگری و فنلاند را در تصرف داشت و بین روسیه و دریای مذکور سدی کشیده بود. دولت عثمانی هم بر نواحی مصب رودهای دنی یپر و دُن حکمروائی میکرد و راه دریای سیاه رابه روی روسیه بسته بود. دولت لهستان نیز روسیه را از اروپای مرکزی جدا میساخت در این صورت بر پطر واجب بود که بنابر گفته خود او، در میان دیوارهای سه گانه ای که دول سوئد و لهستان و عثمانی گرد روسیه کشیده بودند، به جانب ملل غربی پنجره ای باز کند. بنابرین پطر دو وظیفۀ دشوار داشت : یکی تغییر وضع اجتماعی و طرز زندگانی مردم در داخل مملکت و دیگری تبدیل وضع روسیه از لحاظ سیاست خارجی.
اخلاق و اوصاف شخصی پطر :
پطرکبیر مردی قوی هیکل و بلندقامت و زورمند بود و در تحمل رنج و خستگی یگانۀ عصر خویش به شمار میرفت، از کار و کوشش فرسوده نمیشد و پیوسته در هیجان و حرکت بود. گاه در سربازخانه به ترتیب امور لشکری اشتغال داشت و گاه از سرحدی به سرحد دیگر روسیه سفر میکرد. گاه نیز درکارخانه های کشتی سازی شخصاً به نجاری میـپرداخت یا درامر ساختمان شهرها مداخله مینمود. زمانی با سلمانیان در تراشیدن ریش یا با خیاطان در کوتاه کردن لباس مردم کهنه پرست و متعصب روسیه کمک میکرد و گاه با جلادان در شکنجه کردن و سر بریدن مقصرین شرکت می جست. حرکات و رفتار او به مردم وحشی شباهت تام داشت گاه چنان خشمگین میشد که رعایت آداب سیاسی را فراموش میکرد و حتی سفرای خارجی را به سختی میزد و گاه دل به مسخرگی ها و حرکات زشت ناپسند خوش میساخت. در مسافرتهای خویش به اروپا غالباً خانۀ میزبانان را غارت میکرد و آنچه را می پسندید با خویشتن میبرد یا اثاثۀ خانه را میـشکست و پرده های نقاشی گرانبها را میـدرید غالباً به ظواهر فریفته میشد و به حقایق امور نمیـپرداخت. به همین سبب در اخذ تمدن اروپا تناسب آنرا با اخلاق و روحیات رعایای خویش رعایت نکرد و اعمال او در گرفتن تمدن بیشتر به ظاهرسازی و تقلید شباهت داشت. در کارهای خویش سخت بی صبر و کم حوصله و عجول بود و به تنظیم و ترتیب و متانت توجه نداشت ولی در عوض در ثبات عزم و کوشش یگانه بود. از شکستهای پیاپی دلسرد نمیشد و بر انقلابات داخلی وقعی نمی نهاد. معروف است که چون چندین بار از سپاه سوئد شکست یافت گفت «سپاهیان سوئد چندی ما را شکست خواهند داد ولی ما بالاخره از بسیار شکست خوردن طریقۀ شکست دادن را از ایشان خواهیم آموخت». بزرگترین صفت نیک پطر آن بود که جز خدمت به میهن خود مقصودی نداشت و زندگانی و فکر و قوای خود را در انجام این مقصود صرف میکرد. زندگانی او بسیار ساده بود و چون به جای خواهر به سلطنت نشست، میراث هنگفت پدر را از ضیاع و عقار به مملکت بخشید و خود به مزرعۀ کوچکی که هشتصد رعیت داشت قناعت کرد. امر معاش او از عوائد این مزرعه و حقوق ناچیزی که از دولت میگرفت میگذشت. گاه حقوق دیوانی را در برابر شغلی که در نجارخانۀ دولتی پذیرفته بود میگرفت و در این هنگام ماهی 266 روبل (قریب 170 تومان) داشت. ماهی 40 روبل (قریب 25 تومان) نیز به عنوان حقوق لشکری از صندوق وزارت جنگ دریافت میکرد و چون در سال 1707 م . به رتبۀ سرهنگی رسید این حقوق 460 روبل (قریب 290 تومان) شد. چون عوائد او کفاف مخارج سلطنتی را نمیداد غالباً با لباس ژنده و چکمۀ مندرس و جوراب وصله خورده حرکت میکرد و از ضیافت های درباری احتراز میجست. عوائد دولتی را فقط در طریق اصلاح امور کشوری و لشکری به کار میبرد و به همین سبب توانست در اندک زمانی برای روسیه سپاه منظم و نیروی دریائی کافی فراهم سازد.
جنگ پطر با دولت عثمانی و تصرف بندر آزف :
پطر در سال پنجم سلطنت خویش بر آن شد که به هر وسیله باشد بین روسیه و اروپا راهی باز کند و چون از قدرت دولت سوئد بیم داشت حمله به خاک عثمانی را برتر شمرد. علاوه برین چون ترکان شهر قسطنطنیه مرکز دینی فرقۀ ارتدکس را در تصرف داشتند در جنگ با عثمانی احساسات مذهبی مردم روسیه نیز پشتیبان و حامی وی بود. پس در سال 1695 م . از راه خشکی بر بندر آزف (واقع در مصب رود دن) حمله برد ولی از ترکان شکست یافت و ناچار عقب نشست. سال بعد از طریق دریا به قلعۀ مزبور حمله کرده آن را محصور و فتح نمود (ژوئیه 1696 م .).
جنگهای پطر با دولت سوئد :
چنانکه در فصول پیش اشاره کردیم دولت سوئد در پایان قرن هفدهم تقریباً تمام سواحل دریای بالتیک را از ممالک روسیه و پروس و لهستان و دانمارک گرفته و چنانکه گوستاو آدولف هنگام سلطنت خویش آرزو داشت دریای بالتیک را به دریاچه ای سوئدی تبدیل کرده بود. در پایان قرن هفدهم سلطنت سوئد به جوانی هفده ساله رسید که شارل دوازدهم نام داشت (1699 م .). دولی که در جنگهای پیشین خود با دولت سوئد ولایت ساحلی بالتیک را از دست داده بودند به گمان اینکه اکنون حریف ایشان کودکی بیش نیست موقع را برای بازگرفتن اراضی از دست رفته مساعد پنداشتند و با یکدیگر بر ضد دولت سوئد همداستان شدند و به موجب عهدنامه هائی که در مسکو و کپنهاک منعقد گردید، پطرکبیر تسار روسیه و اگوست دوم پادشاه لهستان و فردریک چهارم پادشاه دانمارک سپاهیان خود را برای حمله به متصرفات سوئد آماده ساختند (1698-1700 م .). نخست پطر لشکر به ایالت لیونی کشیده قلعۀ معروف ناروا را محاصره کرد. ولی برخلاف گمان سلاطین مذکور شارل دوازدهم جوانی هوشیار و بی باک و شجاع بود و با حملات پیاپی و سریع خویش دشمنان را در اندک مدتی از پای درآورد. چنانکه در ماه مه سال 1700 م . ناگاه با سپاهی شهر کپنهاک را محاصره کرد و فردریک چهارم را مجبور ساخت که از در صلح درآید و از متحدین خویش جدائی گیرد. سپس با قریب نه هزار سوار متوجه قلعۀ ناروا که در محاصرۀ پطر بود گردید و به یک حمله چهل هزار سپاه روس را درهم شکسته قلعۀ مزبور را از محاصره نجات داد. پس از فتح ناروا شارل دوازدهم به جای اینکه وارد خاک روسیه شود و به جانب مسکو راند متوجه لهستان گردید و مدت شش سال از 1701 تا 1706 م . با اگوست پادشاه لهستان مصاف داد و بالاخره او را از سلطنت برداشته استانیسلاس لکزینسکی را به پادشاهی لهستان نشاند (1704) و اگوست را مجبور کرد که پادشاهی استانیسلاس را تصدیق کند (1706). در این مدت پطر موقع را مغتنم شمرده بر قوای خویش می افزود و پادشاه لهستان را در برابر شارل تقویت میکرد. برای اینکه بر عدۀ سپاهیان روس بیفزاید به نظام وظیفه توسل جست و برای تهیۀ توپ ناقوسهای کلیساها را آب کرد و چون قوای خویش را کامل و مستعد دید به سواحل بالتیک حمله برد و ولایات انگری و لیونی و استونی را تسخیر کرد (1701-1704) و در سال 1703 در ساحل رود نوا شهر سن پطرزبورغ و قلعۀ معروف کرنشتات را بنیان نهاد.
جنگ پلتاوا :
شارل پس از آنکه اگوست را از سلطنت لهستان خلع کرد و استانیسلاس را به جای وی نشاند متوجه روسیه شد و در ژانویۀ سال 1708 م . با33 هزار سپاه بر آن کشور تاخت. پطر نخست از در صلح درآمد و حاضر شد تمام ولایاتی را که در ساحل بالتیک تسخیر کرده است بدو بازدهد مشروط بدانکه شارل یکی از بنادر ساحل بالتیک را به روسیه سپارد ولی شارل بدین امر راضی نشد و او را جوابی سخت داد. پطر برای اینکه قوای دشمن را ناتوان سازد به حیله ای متوسل شد و از پیش شارل به داخل روسیه گریخت و در راه هرچه غلات و آذوقه بود ناچیز کرد. سپاهیان سوئد که از دنبال لشکر پطر می تاختند عاقبت به واسطۀ کمی آذوقه و راه دراز فرسوده و درمانده شدند و شارل ناچار به جای آنکه راه مسکو را پیش گیرد متوجه اوکرانی و جنوب روسیه گردید. در همان حال جمعی از سپاهیانش به سرداری لون هوپت که از صاحب منصبان کارآزمودۀ وی بود در کنار دنی یپر به سختی از دشمن شکست یافتند و چون زمستان سخت سال 1709 دررسید چندین هزار از لشکریان او از سرما تلف شدند و از اسبان و آذوقه و مهمات سپاه چیزی برجای نماند. چون شارل نزدیک قلعۀ پلتاوا رسید از 33 هزار سپاهش چهارده هزار تلف شده بودند و از توپهای او چهار عراده بیش باقی نمانده بود. در چنین حالی پطر با شصت هزار سپاه و 72 توپ دررسید و جنگی سخت بین دو سپاه درگرفت و عاقبت سپاهیان سوئد جملگی مقتول و اسیر شدند. ولی شارل به واسطۀ زخمی که ده روز پیش از آن برداشته بود گریخته بخاک عثمانی پناه برده بود. جنگ پلتاوا کاخ اقتدار و عظمت سوئد را یکباره واژگون کرد و موجب قدرت و وسعت امپراطوری روسیه گردید و اروپا را با دولت توانای خطرناکی مواجه ساخت.
جنگهای دیگر پطر با دولت عثمانی :
در ماه نوامبر 1710 م . دولت عثمان به تحریک شارل دوازدهم با روسیه از در جنگ درآمد. پطر نیز بگمان اینکه مسیحیون عثمانی با او یاری خواهند کرد به ایالت مولداوی حمله برد و وارد خاک دشمن شد و با تهور بسیار پیش راند. ولی ناگاه با جمع فراوانی از سپاهیان ترک که در عدد پنج برابر لشکر وی بودند مصادف گشت و شکست و هلاک خویش را معاینه دید. لکن از فساد اخلاق و رشوه خواری سران دشمن استفاده کرد و به کمک زن خود کاترین که تمام جواهر و اندوختۀ خویش را بدو سپرد مبلغ دویست هزار روبل نزد وزیر اعظم عثمانی فرستاد و او را به صلح راضی کرد و به موجب عهدنامه ای که بین دو دولت بسته شد پطر و سپاهش از خطر رهائی یافتند و بندر آزوف بار دیگر به تصرف دولت عثمانی درآمد (ژویه 1711).
تقسیم ممالک سوئد :
پس از جنگ پلتاوا پطر ایالت فنلاند و جزایر آلاند را نیز از متصرفات سوئد ضمیمۀ روسیه کرد. در همانحال اگوست پادشاه لهستان نیز به کشور خود بازگشته استانیسلاس را منهزم ساخت و بار دیگر به سلطنت نشست. فردریک گیوم اول پادشاه پروس هم ایالت پومرانی (پومرن) را تصاحب نمود و پادشاه دانمارک به تهیۀ سفاین پرداخت تا به خاک سوئد حمله برد. معهذا شارل دوازدهم از خاک عثمانی بیرون نمیـرفت و میـکوشید که سلطان را بار دیگر به جنگ روسیه برانگیزد ولی در سال 1714 م . از دولت عثمانی نومید شد و از پناهگاه خود گریخته درصدد برآمد که به کمک دولت اسپانی سرزمین نروژ را از دانمارک بگیرد ولی در نخستین جنگی که میان دولتین روی داد به قتل رسید. (11 دسامبر 1718). پس از شارل خواهرش اولریک اله ئونور بجای وی نشست و با دول لهستان و پروس و دانمارک از در دوستی درآمد و متصرفات ایشان را تصدیق کرد و بالاخره در سال 1721 نیز ایالاتی را که پطر در ساحل بالتیک گرفته بود رسماً به او واگذاشت.
مسافرتهای پطر :
پطر پس از تسخیر بندر آزوف در سال 1697 به قصد مشاهدۀ تمدن اروپای غربی راه سفر پیش گرفت و بنام پطر میخائیلویچ قسمتی از آلمان را سیاحت نموده به هلند رفت و چهارماه در آن مملکت توقف کرد. در این مدت بیشتر در کارخانه های کشتی سازی و نجاری مشغول کار بود، سپس به انگلستان سفر کرد و سه ماه نیز در آن مملکت بسر برد و چون لوئی چهاردهم به وسائلی او را از ورود به فرانسه مانع شد به وین رفت. در این سفر پطر جمع کثیری از مهندسین و معماران و افسران و دریانوردان و پزشکان هلندی و انگلیسی را استخدام کرده به روسیه فرستاد تا هریک در فن مخصوص خویش آموزگار ملت وی باشند. سفر دوم پطر در سال 1716 آغاز شد. در این سفر نیز ممالک آلمان و دانمارک و هلند را گردش کرد و به فرانسه رفت تا مگر با آن دولت عهدنامه ای سیاسی بندد ولی بدین مقصود نرسید.
خدمات پطر :
اقداماتی که پطرکبیر در رهبری روسیه به راه تمدن یا به گفتۀ خود او در «تبدیل شکل روسیه» کرد مبتنی بر نقشۀ اساسی و صحیحی نبود و این امر غالباً بر اثر هوی و هوسها و احتیاجات آنی وی صورت گرفت. درباب تغییر اوضاع اجتماعی و اخلاق قدیمی ملت روس پطر معتقد بود که باید «ملت روسیه را که چون گلۀ حیوانات است به لباس آدمی درآورد» بهمین سبب چنانکه سابقاً هم اشاره کردیم در سال 1689 م . فرمانی صادر کرد و ریش و زلف و قبای بلند را ممنوع ساخت و به مردم روسیه پنج سال مهلت داد که صورت ظاهر و لباس خود را تغییر دهند. سپس امر کرد که زنان روسیه حجاب از روی برگیرند و از خانه نشینی احتراز جسته مانند اروپائیان با مردان معاشرت کنند (1718) به امور اقتصادی و زراعتی و استخراج معادن نیز توجه خاص داشت، چنانکه در زمان او ترعه های بسیار کنده شد و در حدود دویست کارخانه در روسیه برپا گشت و دائرۀ زراعت و تجارت توسعه یافت و مدارسی چند مانند مدرسۀ دریانوردی و مدرسۀ جراحی و مدرسۀ مهندسی تأسیس شد ولی چون شاگردان این مدارس از معلومات مقدماتی بی نصیب بودند از مؤسسات مزبور فائدۀ قابلی به دست نیامد. پطر سراسر کشور را به دوازده ایالت و هر ایالت را به چندین ولایت تقسیم کرد و هر ایالتی را حاکمی معین نمود. حکومت مرکزی مرکب از شورای دولتی یا سنا و ده وزارتخانه بود و تمام امور مملکت به وسیلۀ آنها حل و عقد میشد. ریاست روحانیون روسیه تا زمان پطر با بطریق بزرگ بود که از طرف کشیشان انتخاب میشد. پطر این مقام را برانداخت و از روحانیون انجمنی بنام مجمع سن سی نود تشکیل کرد و نماینده ای نیز از جانب خود بدان انجمن فرستاد، بدین طریق زمام ادارۀ روحانی کشور را نیز به دست گرفت و آنرا وسیلۀ اجرای مقاصد خویش ساخت. در تشکیلات سپاهی روسیه نیز تغییرات فراوان داد و سپاه مملکت را به سبک سپاهیان آلمان تربیت کرد. در پایان سلطنت او عدۀ سپاه روس گذشته از قزاقان قریب 94 هزار تن بود و از این جمله 58 هزار پیاده و 36 هزار سوار بودند. مبالغ کثیری نیز در تهیۀ کشتیهای جنگی بکار برد و عدۀ کشتیهائی را که از خرد و بزرگ در زمان پطر ساخته شد از هزار متجاوز نگاشته اند. بنای شهر سن پطرزبورغ بزرگترین دلیل عزم و ارادۀ ثابت پطرکبیر است. محلی را که پطر برای بنای این شهر انتخاب کرد زمینی باتلاقی در ساحل دریای بالتیک بود که شعب رود نوا از اطراف آن بدریا میریخت. در این ناحیه هیچگونه وسائل ساختمان یافت نمیشد و ناگزیر بودند که همه چیز را از خارج و شهرهای دوردست تهیه کنند. کارگرانی را که برای ساختمان این شهر بدانجا آوردند همگی روستائیان روسیه بودند که به زور بدانجا بردند و بکار گماشتند و چون در آن سرزمین وسائل آسایش نبود چندین هزارتن از ایشان تلف شدند. بنای شهر در سال 1703 م . آغاز شد و خانه های نخستین آن را با چوب ساختند ولی در همان حال پطر فرمانی صادر کرد که به موجب آن هر کس جز در شهر سن پطرزبورغ بنائی از سنگ میساخت محکوم به تبعید می گشت و هر یک از ملاکین ناگزیر بود که در آنجا خانه ای دو طبقه بنا نهد. خود او نیز دو قصر بزرگ بنیان نهاد و مهندسینی برای اتمام شهر از ممالک بیگانه استخدام نمود وبالاخره به نیروی ثبات عزم و همت و زور در چنان محل نامناسبی شهری زیبا برپای ساخت. پطر در سیاست گناهکاران و مخالفین خود سخت قسی القلب بود. چنانکه در سال 1697 چندین هزارتن از مردم روسیه را که هنگام سفر او به اروپا به تحریک خواهرش صوفی سر به شورش برداشته بودند کشت و جمعی از ایشان را در میدان سرخ شهر مسکو به دست خویش سر برید و حتی امر داد که زنان و کودکان ایشان را از مسکو تبعید کردند. در سال 1718 نیز پسر بیست و هشت سالۀ خود آلکسیس را که نهانی با افکار پدر مخالفت داشت و از ترس او از روسیه گریخته بود پس ازدستگیر شدن محکوم به اعدام نمود و پنج روز پیاپی درحضور خویش او را شکنجه کرد و عاقبت به ضرب تازیانه هلاک ساخت. اقدامات پطر و رفتار سخت وی از لحاظ سیاسی به حال روسیه بسیار مفید افتاد چنانکه در اواخر سلطنت او آن مملکت در زمرۀ ممالک بزرگ اروپا درآمد. ولی از جهت تمدن تأثیر قابلی نکرد و با آنکه ملت روسیه در ظاهر به ملل اروپای غربی شباهت یافته بود، در اخلاق واقعی و صفات و روحیات ملی و طبیعی افراد آن تغییر فوق العاده ای حاصل نشده بود.
مرگ پطر :
پطر چون مایل نبود که پسر فرزند مقتولش آلکسیس به امپراطوری روسیه رسد در سال 1721 قواعد قدیم وراثت پادشاهی روسیه را مُلغی کرد و فرمانی صادر نمود که به موجب آن تساران روسیه از آن پس در تعیین ولیعهد خویش مختار و آزاد میشدند. لکن در 28 ژانویۀ سال 1725 ناگهان در 53 سالگی به مرض ذات الریه درگذشت و فرصت آنکه جانشین خود را تعیین کند نیافت. پس از مرگ پطر زنش کاترین که از رختشوئی بدان مقام رسید بود به یاری یکی از درباریان موسوم به منچیکوف ملکه یا امپراطریس روسیه شد. (تاریخ عمومی درقرون هفدهم و هجدهم تألیف نصراﷲ فلسفی).