مهدی یا مهدی منتظر(ع). محمد بن حسن عسکری، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به امام زمان، صاحب الزمان، امام منتظَر، حجة القائم، امام قائم و قائم آل محمد. آخرین امام از امامان دوازده گانۀ شیعۀ امامیه است.
به سال ٢٥٥ ه.ق. /٨٧٠ م. در سامرا متولد شد.
در پنج سالگی وی، پدرش امام یازدهم حسن عسکری (ع) درگذشت و از آن پس مهدی منتظَر از انظار غایب گردید و فقط از راه نوّاب خود که به ترتیب عبارتند بودند از
ابوعمرو عثمان بن سعید اسدی،
ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید،
ابوالقاسم حسین بن روح،
و ابوالحسن علی بن محمد سمری
با شیعیان ارتباط داشت.
در اصطلاح اهل تشیع از زمانی که مهدی (ع) از انظار غایب شد تا زمان مرگ نائب چهارم (٣٢٦ ه.ق.) غیبت صغری نامیده میشود. با مرگ ابوالحسن علی بن محمد سمری غیبت کبری آغاز میشود.
شیعیان در طول مدت غیبت کبری در انتظار ظهور او هستند. در کشور ایران و نیز در منطقه های شیعه نشین جز از ایران شب نیمۀ شعبان که شب ولادت مهدی (ع) است جشنها برپا میگردد. و عدۀ بسیاری در بامداد هر جمعه دعای ندبه را برای نزدیک شدن ظهور امام میخوانند.
طبق نوشتۀ شاردن سیاح فرانسوی، پادشاهان صفوی در کاخ خود در اصفهان دو اسب با زین افزار مجلّل مجهّز داشتند تا برای سواری مهدی (ع) حاضر باشد. یکی از آن دو اسب را برای مهدی (ع) و اسب دیگر را برای نایب او عیسی (ع) آماده کرده بودند.
مهدویت. مهدی (امام منتظر) بودن. طبق معتقدات مذهب شیعۀ امامی و نیز برطبق روایات بسیاری که در کتابهای اهل سنت و جماعت آمده است، در آخر الزمان مهدی از آل محمد ظهور خواهد کرد. در میان احادیث نبوی، این حدیث دیده میشود که
«اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی بماند، خداوند تعالی آن روز را به درازا خواهد کشاند تا اینکه از من یا خاندان من مردی پیدا شود که جهان را پر از داد کند، همچنانکه از جور پر بود».
برابر روایات شیعی و نیز برطبق روایتهائی از اهل تسنن، این مهدی از نسل علی بن ابی طالب است و در آخر الزمان ظهور خواهد کرد.
بر همین اساس در طول تاریخ اسلام کسان بسیاری ادعای مهدویت کرده و خود را امام منتظر دانسته اند.
از نخستین کسانی که به نام او ادعای مهدویت کردند محمد حنفیه پسر علی (ع) بود. مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی به نام او قیام کرد و از قاتلان حسین (ع) انتقام گرفت که شرح آن در تواریخ مسطور است. پس از کشته شدن مختار و فوت محمد حنفیه پیروان محمد مرگ او را باور نکردند و به رجعت او معتقد شدند. چنانکه آنان گفته اند وی در کوه رضوی به سر میبرد و نزد او آب و عسل نهاده است.
چندی بعد، زید بن علی بن حسین (ع) علیه امویان خروج کرد و پیروان او وی را مهدی خواندند.
محمد بن الحسن معروف به نفس زکیه را که در آغاز دولت عباسیان خروج کرد، نیز مهدی دانسته اند.
در طول دولت عباسیان نیز چند تن ادعای مهدویت کرده اند که از جملۀ آنان مهدیان افریقا شهرتی یافتند. در شمال آفریقا و مغرب دو تن از متمهدیان (ادعای مهدویت کنندگان) بیش از دیگران شهرت دارند.
مهدی نخستین (عبیدالله) همان کسی است که سلسلۀ عبیدیان یا فاطمیان را بنیان نهاد. دومین مهدی، سلسلۀ الموحدین را تأسیس کرد که بر اسپانیا استیلا یافت.
مؤسس سلسلۀ فاطمیان عبیدالله مهدی بود (او را از فرزندان عبدالله بن میمون قداح شمرده اند). یکی از داعیان وی شخصی بود به اسم ابوعبدالله شیعی که با توفیقی بی نظیر به وسیلۀ کلام و شمشیر به تبلیغ پرداخته تونس و افریقیة را گرفته بود. ابوعبدالله بشارت میداد که ظهور مهدی نزدیک است و مهدی جهان را تسخیر و مردگان را احیا خواهد کرد و آفتاب را از مغرب طالع خواهد ساخت. اما هنگامی که مهدی به دعوت مبلغ خویش به سوی او میرفت در طرابلس دستگیر و زندانی شد. پس از چندی ابوعبدالله او را نجات داد و بر اسب نشاند و با رؤسای قبایل پیشاپیش او حرکت میکرد و در حالی که سرشک شادی از دیدگانش جاری بود به قوم خود می گفت : «این است مولای شما». و روز جمعۀ بعد اسم او را در خطبه به لقب «مهدی امیرالمؤمنین» آوردند.
اما مهدی مؤسس سلسلۀ الموحدین محمد بن تومرت نام داشت و از قبیلۀ مصامده بود که در جبال اطلس مراکش مسکن دارند. وی در ابتدا مردمان را به ظهور مهدی بشارت میداد لیکن به زودی ادعا کرد که مهدی خود اوست. گروهی از اقوام بربر گرد او جمع شدند و چون فوت کرد (سال ٥٢٤ ه.ق.) جانشین و پیرو او عبدالمؤمن موقع را غنیمت شمرد و اقوام بربر را سیل وار متوجه مراکش ساخت. پس از مراکش به اسپانیا تاخت و آن را تحت استیلا آورد و سلسلۀ الموحدین را تأسیس کرد.
با اینکه در سرزمینهای حکومت عثمانی، طرفداران آل علی بسیار کم بودند و از آن گذشته سلاطین عثمانی با مهدویت مبارزه میکردند، مع هذا در آن دیار نیز کسانی ادعای مهدویت کرده اند که مشهورترین آنان شیخ زاده ای بود از اهالی کردستان که به سال ١٦٦٦ م. خود را مهدی نامید ولی چون او را دستگیر کردند و به حضور سلطان آوردند از ادعای خود منصرف شد و در پاسخ سلطان چنان به شیوائی سخن گفت که سلطان شیفتۀ او گردید و او را در ردیف ندیمان خود درآورد.
از متمهدیان معروف در قرون اخیر، مهدی سودانی است. نام اصلی وی محمد احمد، نام پدرش عبدالله و نام مادرش امینه بود. وی نزد دو تن از علمای حوالی خرطوم به تحصیل پرداخت و پس از آن به جزیرۀ ابا رفت و پانزده سال در آن جزیره در انزوا به سر برد. وی در این مدت در زیر زمین در ته چاهی میزیست و پیوسته بر فساد مردمان گریه میکرد و از شدت ریاضت و روزه گیری لاغر میشد. قبیلۀ بگارا که در آن ناحیه از همه مقتدرتر بودند او را تقدیس میکردند و چون در سن چهل سالگی خود را مهدی نامید و مأموریت خود را اعلام کرد قبیلۀ مزبور به آسانی دعوت او را پذیرفتند و حتی به پرستش او پرداختند. وی به سال ١٣٠٠ ه.ق. داعیانی به همۀ جوانب به نزد شیوخ قبایل روانه ساخت تا خبر دهند که او مهدی منتظر است و محمد (ص) از جانب خدا مهدویت او را بشارت داده است. گروهی بر او گرد آمدند و او بر کوه جدیر رفت و در آن مقام کرد. یاران اوسپاهیان حکومت مصر را بارها شکستند و شهرها را گشودند. در این موقع حکومت مصر از انگلستان یاری خواست (حکومت مصر دست نشاندۀ انگلیس بود) و یکی از سرداران انگلستان به نام ژنرال گوردون با اختیارات تمام به خرطوم اعزام گردید و به وی مأموریت داده شد که سودان را از متمهدی و عوامل او تخلیه کند، اما او نیز نتوانست کاری از پیش ببرد و به قتل رسید. پس خرطوم نیز به دست متمهدی افتاد و سودان برای او پاک گشت و پیروان او یقین کردند که وی از روی وحی کردگار رفتار میکند و به زودی سراسر سودان را خواهد گرفت و جهان در تصرف او خواهد آمد و پادشاهان روی زمین خاضع او خواهند شد، اما زمان درازی نگذشت که متمهدی در٢١ ژانویۀ ١٨٨٥ م. در اثر تبی شدید درگذشت و مسألۀ مهدویت که در آفریقا با مبارزه علیه امپراطوری انگلستان و استعمار درهم آمیخته شده بود از میان رفت.
اما اعتقاد مسلمانان به خصوص شیعیان بر این است که سرانجام مهدی حقیقی ظهور خواهد کرد و حکومت حق را مستقر خواهد ساخت و عالم تشیع در انتظار آن مهدی است.
از جمله کسانی که در ایران دعوی مهدویت کردند، یکی سیدعلی محمد شیرازی است که پیروان او به نام بابیه معروف گردیدند.