تَشریع .
[تَ]
(ع مص)
- بیان کردن راه را.
- به آبشخور آوردن .
به آب آوردن شتران را
که احتیاج به کشیدنِ دلو
و ریختن آن در حوض نباشد.
- فرورفتن در آب .
- شِراع [بادبان] قرار دادن سفینة را.
- در عُرفِ فقیهان و حقوق دانان ،
قانون نهادن . وضع قانون . قانون گذاری .
- در تداول خاصّ متشرّعة ،
أمر غیر مشروعی را به شرع منسوب داشتن ،
چنانکه أمر غیر محرَّمی را حرام
یا عمل غیر واجب را واجب شمردن .
بدعت نهادن .
أمر غیر دینی را در دین وارد ساختن .