ضَبح.
(ع مص)
ضُباح.
برآوردن و شنوانیدن اسبان آواز انفاس خود را در دویدن.
پویه دویدن اسپان.
از حال بگردانیدن آتش و آفتاب چیزی را.
گردانیدن آتش و آفتاب گونۀ چیزی را اندک نه بغایت.
پرهودن :
ضبحت النار الشی ءَ :
اندک برگردانید آتش گونۀ چیزی را و بسوخت.
بانگ کردن روباه.
ضَبح الثعلب :
بانگ کرد روباه.
ضَبحه :
خصومت کرد او را.